جدول جو
جدول جو

معنی عباسکلا - جستجوی لغت در جدول جو

عباسکلا(عَبْ با)
دهی است از دهستان ناتل رستاق بخش نور شهرستان آمل. واقع در 9هزارگزی جنوب خاوری سولده. ناحیه ای است واقع در دشت. هوای آن معتدل و مرطوب است و 180 تن سکنه دارد. آب آن از لاویج رود تأمین میشود. محصولات آن برنج مختصر و غلات است. اهالی به کشاورزی اشتغال دارند. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَبْ با کَ)
دهی است از دهستان قشلاق کلارستاق بخش چالوس شهرستان نوشهر. واقعدر 1500گزی شمال باختر چالوس و یکهزارگزی جنوب راه شوسۀ چالوس به شهسوار. ناحیه ای است واقع در دشت، هوای آن معتدل و مرطوب است. 80 تن سکنه دارد. آب آن ازرود خانه مرداب رود تأمین میشود. محصولات آن برنج، لبنیات و مرکبات است و اهالی به کشاورزی اشتغال دارند. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(کِ لِ)
دهی است از دهستان آسمان آباد بخش شیروان چرداول که در کنار راه اتومبیل رو چرداول به ایلام واقع است. ناحیه ای است کوهستانی گرمسیر دارای 300 سکنه، آب آن از چشمه و چاه تأمین میشود و محصول عمده آن غلات و حبوب و لبنیات و شغل مردمش زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5) ، آلات و وسایل کارگران. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (تاج العروس) (آنندراج). جوالیقی گوید: در حدیث آمده است که: نزل آدم من الجنه بالباسنه. و هم گفته شده است که مقصود آلات و وسایل کارگران است. این کلمه عربی محض نیست. (المعرب ص 83) حرف ’سین’ در این کلمه در المعرب به فتح و درلسان و قاموس و النهایه (و ناظم الاطباء) به کسر ضبط شده و در هیچ یک از این کتب الف آن همزه ندارد. بعضی نوشته اند که جمع آن ’بآسن’ است و صاحب معیار گوید: که به قیاس باید بواسن باشد، مثل فاصله که جمع آن فواصل است یا اینکه باید بأسنه باشد با همزه و فتح سین، مثل قنطره و قناطر. اما در باب حدیثی که مؤلف المعرب و قاموس و صاحب النهایه نقل کرده اند، من منبع آنرا ندانستم. (احمد محمد شاکر، محشی المعرب چ مصر ص 83)، جوال سطبر از کتان ردی. (منتهی الارب). جوالق غلیظ یتخذ من مشاقهالکتان. (تاج العروس) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، سفرۀ بافتنی که در آن طعام گذارند. (تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی از دهستان شهریاری بخش چهاردانگۀ شهرستان ساری که در 44 هزارگزی جنوب خاوری بهشهر و شمال رود خانه نکا واقع است. منطقه ای است کوهستانی، سردسیر با 400 تن سکنه. آبش از چشمه سار و محصول آن غلات، ارزن، لبنیات، عسل است. و شغل مردمش زراعت، گله داری و تهیۀ زغال، راهش مالرو است. گله داران زمستان به حدود بندر گز میروند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3). در سفرنامۀ مازندران و استرآباد چ قاهره 1342 بخش انگلیسی ص 122 قریه ای است از دودانگۀ هزارجریب و در ترجمه فارسی کتاب این کلمه حذف شده و در فهرست نیز نیامده است
لغت نامه دهخدا
(عَبْ با سَ)
دهی است از دهستان قشلاقات افشاریۀ بخش قیدار شهرستان زنجان. واقع در 34هزارگزی باختر قیدار و 23هزارگزی راه عمومی. ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر و 83 تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه محلی تأمین میشود. محصول آن غلات است. اهالی به کشاورزی اشتغال دارند. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(عَبْ با)
طائفه ای از ایل بچاقچی کرمان. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 195)
لغت نامه دهخدا
(عَبْ با کَ)
دهی است از دهستان رودبار بخش معلم کلایۀ شهرستان قزوین. واقع در 24000گزی شمال باختری معلم کلایه و 60000گزی راه عمومی. کوهستانی و سردسیر است. 148 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه سار تأمین میشود و محصول آن غلات، گردو و لوبیا است. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
روستایی از دهستان چهاردانگه شهریاری بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
مزرعه ای در غرب بالاجاده کردکوی، بن کلاته، مزرعه ای در
فرهنگ گویش مازندرانی