جدول جو
جدول جو

معنی عباسه - جستجوی لغت در جدول جو

عباسه
(عَبْ با)
شهر کوچکی است و اولین اقامتگاه بریدان بود که از شام بمصر میرفتند. آن را درختان بلند خرما بوده. و در زمان ملک عادل بن ایوب شد. وی آن مکان را محل تفریح خود قرار داد. نزدیک آن مصید و شکارگاه زیادی است زیرا در پانزده فرسنگی قاهره واقع است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
عباسه
از نام های تازی برای زنان
تصویری از عباسه
تصویر عباسه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عباسی
تصویر عباسی
از نوادگان عباس، برای مثال خلفای عباسی، (اسم، صفت نسبی، منسوب به شاه عباس) در دورۀ صفوی، واحد پول ایران، برابر با یک پنجاهم تومان، در دورۀ قاجار، واحد پول ایران، برابر با چهار شاهی یا دویست دینار
فرهنگ فارسی عمید
(کِ سَ)
خوشۀ خرما. (منتهی الارب) (آنندراج). عذق و آن در نخل بمنزلۀ خوشۀ انگور است. ج، کبائس. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عَبْ با)
منسوب به عباس. رجوع به عباس شود، سرخ به کبودی مایل، کنایت از رنگ سیاه است چرا که خلفای عباسی لباس سیاه رامقبول خود ساخته بودند. (غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(حُ)
احمق شدن. گول گردیدن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عَ ل لَ)
عباله. ثقل و گرانی. (منتهی الارب). گرانی. یقال: القی علیه عبالته، ای ثقله. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(حُ)
رجوع به عباقیه شود
لغت نامه دهخدا
(عَبْ با سی یَ)
نسبت است به مردی که نام او عباس است و اغلب عباس بن عبدالمطلب را خواهند. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(عَبْ با سی یَ)
نام یکی از دهستان های چهارگانه بخش بستان آباد شهرستان تبریز است، این دهستان در جنوب خاوری بخش واقع و دارای آب و هوای نسبتاً سرد و سالم است. راه شوسۀ تهران و تبریز از این دهستان عبور میکند. آب آن از قنوات و رودخانه های کوچک محلی باسم رود شهری تأمین میشود. مرکز دهستان قره چمن (سیاه چمن) است که 1298 تن سکنه دارد و از 44 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده. و جمعیت قراء از 1749 تن تشکیل یافته. و مهمترین دهات آن تکمه داش شنگول آباد، چونخوران بالا، قپچاق، قرانقیه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(عَبْ با)
در رجال لقب ابراهیم بن هاشم و هشام بن ابراهیم راشدی و جمعی دیگر است و نسبت بعضی ایشان به جد و بعضی دیگر به مکان و محل است. (از ریحانه الادب ج 3)
لغت نامه دهخدا
(عَبْ با)
تیره ای از ایل بویراحمدی کوه کیلویۀ فارس. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 88)
لغت نامه دهخدا
(عَ یَ)
اسبی است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(عَبْ با کَ)
دهی است از دهستان رودبار بخش معلم کلایۀ شهرستان قزوین. واقع در 24000گزی شمال باختری معلم کلایه و 60000گزی راه عمومی. کوهستانی و سردسیر است. 148 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه سار تأمین میشود و محصول آن غلات، گردو و لوبیا است. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(ذَکْوْ)
تیز گشنی شدن نر. (آنندراج) : قبس قباسهً، تیز گشنی شد نر. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(خُ فَ)
سخت گردیدن و سیاه و تاریک گشتن روز. عمس. عمس. عموس. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از لسان العرب) (از تاج العروس) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه). عماس. عموسه. (تاج العروس) (متن اللغه). رجوع به عماس، عمس، عموس و عموسه شود
لغت نامه دهخدا
(عُ سَ)
یک شربت از شیر و جز آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(دَب ب)
نگاهبانی و نیکو سیاست کردن مال و شتران. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از آنندراج) ، طلب کردن گرگ چیزی را در شب تا آن را بخورد. (از اقرب الموارد). عوس. رجوع به عوس شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
آبی است مر عوف بن عبد راکه از بهترین آبهای آنان است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(حِ سَ)
رجوع به حباس شود. موزخوید. ج، حباسات، بستگی زبان. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(عِ رَ)
رجوع به عبارت شود
لغت نامه دهخدا
(خُ سَ)
نام فرماندهی ازفرماندهان عبیدیین. (از منتهی الارب) (متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
تصویری از عبوسه
تصویر عبوسه
ترشرویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خباسه
تصویر خباسه
داد خواهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دباسه
تصویر دباسه
کندو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عباله
تصویر عباله
سنگینی گرانی، ستبرگردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
کبود از رنگ ها، نام گونه ای پرشیان (سکه) درایران، خوش دلکش منسوب به عباس، واحد پول که در زمان شاه عباس بزرگ ایجاد شد، وزن رسمی آن معادل یک مثقال یا 64، 4 گرم بود و یک تومان آن معادل 50 عباسی بود. عباسی را از ذوب سکه های دیگر با طلای خالص ضرب می کردند. عباسی نقره در اغلب شهرهای بزرگ ایران ضرب می شد ولی وزن آن ها مساوی نبود. در زمان سلطنت شاه سلطان حسین صفوی هر عباسی نقره معادل 84 گندم وزن داشت. در اواخر قاجاریه و اوایل پهلوی یک عباسی معادل دو صد دینار یا چهار شاهی بود
فرهنگ لغت هوشیار
از ریشه عبری گزاره، ویچارش ویچاردن (تعبیرکردن)، خوابگزاری (تعبیر خواب)، سخن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عماسه
تصویر عماسه
تاریک شدن سیاه شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عبایه
تصویر عبایه
وستر (عباء)، گلیم نگارین نوعی گلیم مخطط و منقش جمع عباء ات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عواسه
تصویر عواسه
نوشه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قباسه
تصویر قباسه
تیز گشنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کباسه
تصویر کباسه
خوشه خرما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مباسه
تصویر مباسه
تنگدستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عباسی
تصویر عباسی
واحد پول رایج در زمان شاه عباس بزرگ
فرهنگ فارسی معین