عبادتگه. جای پرستش و عبادت. سجده گاه. معبد. مزگت. (ناظم الاطباء). عبادتخانه. آنجا که خدا را در آن بپرستند: و عبادتگاهی ساخت و مردم را خداپرستی آموخت. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 28). ز سمرقند بسی کس به دعای تو شدند به زیارتگه کاشان و عبادتگه اوش. سوزنی
عبادتگه. جای پرستش و عبادت. سجده گاه. معبد. مزگت. (ناظم الاطباء). عبادتخانه. آنجا که خدا را در آن بپرستند: و عبادتگاهی ساخت و مردم را خداپرستی آموخت. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 28). ز سمرقند بسی کس به دعای تو شدند به زیارتگه کاشان و عبادتگه اوش. سوزنی