- عبائر (عَ ءِ)
جمع واژۀ عبور. رجوع به عبور شود. (اقرب الموارد)
معنی عبائر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(نَ ءِ)
لغت نامه دهخدا
پسرزادگان، جمع نبیره، و این جمع به تصرف فارسیان عربی دان است که لفظ فارسی را بطور عربی جمع کنند چنانکه فرامین جمع فرمان و خوانین جمع خان آورده اند. (غیاث اللغات). فرزندزاده ها. (ناظم الاطباء)
(عَ ثِ)
لغت نامه دهخدا
نقبی است که سرازیر میشود از جبل جهینه که هر کس از اضم به ینبع برود باید از آن عبور کند. (از معجم البلدان)
(عَ ثِ)
لغت نامه دهخدا
گیاهی است خوشبو. (از اقرب الموارد). ج، عبثران. یاقوت آرد: گیاهی است مانند قیصوم. (از معجم البلدن)
(عَ ءِ)
لغت نامه دهخدا
عشایر. جمع واژۀ عشیره. (منتهی الارب) (دهار) (اقرب الموارد). قبایل و خویشان. (غیاث اللغات). خویشان و نزدیکان، و طوایف و قبیله های صحرانشین. (ناظم الاطباء). رجوع به عشیره شود
(عَ ءِ)
لغت نامه دهخدا
بصیغۀ جمع، مانند عزیر است. (از منتهی الارب). رجوع به عزیر شود، کمتر از عضاه و بالاتر از دق ّ. (از اقرب الموارد) ، عودها، بقایای درخت، و آن را واحد نباشد. (از اقرب الموارد)
(عَ هَِ)
لغت نامه دهخدا
عظیم. (اقرب الموارد) ، خوش اندام دراز از هر چیزی. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، آکنده گوشت. (ناظم الاطباء)
(عَبْ با)
لغت نامه دهخدا
شتر نر توانا که از هر زمین گذرد و همیشه سفر کند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، تعبیر و تفسیرکننده خواب. (المنجد) (ناظم الاطباء) ، مبالغۀ عابر. (المنجد)
جمع نبیره (بسیاق عربی) : وچون شاهزاده درشیروان قراروآرام گرفت میرزا برهان نامی ازنبایرسلاطین شیروان - که در میانه جماعت قساق میبود ... - بشیروان آمده. . توضیح نبایرجمع} نبیره {کلمه ایست که ازماده فارسی بصیغه عربی ساخته اند
