در بدیع تکرار حرفی پیش از حرف روی یا حرف دیگر قافیه که اگر از آن صرف نظر کنند عیب و نقصی در شعر پیدا نمی شود، برای مثال چشم بدت دور ای بدیع شمایل / یار من شمع جمع و شاه قبایل ی جلوه کنان می روی و بازمی آیی / سرو نباشد بدین صفت متمایل (سعدی۲ - ۴۷۹)، که در آن «ی» ماقبل لام را الزام کرده است، رنجانیدن، به رنج انداختن، کسی را در کار دشوار افکندن
در بدیع تکرار حرفی پیش از حرف رَوی یا حرف دیگر قافیه که اگر از آن صرف نظر کنند عیب و نقصی در شعر پیدا نمی شود، برای مِثال چشم بدت دور ای بدیع شمایل / یار من شمع جمع و شاه قبایل ی جلوه کنان می روی و بازمی آیی / سرو نباشد بدین صفت متمایل (سعدی۲ - ۴۷۹)، که در آن «ی» ماقبل لام را الزام کرده است، رنجانیدن، به رنج انداختن، کسی را در کار دشوار افکندن
رنج کشیدن. رنج چیزی کشیدن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : نطاق طاقت از مقاسات آن بلا و معانات آن عنا تنگ آمد. (ترجمه تاریخ یمینی). لشکر او به مقاسات اسفار و معانات اخطار متبرم گشته. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 233). و تاریخ آن است که مرد عاقل بی معانات تجارب مجرب شود. (جهانگشای جوینی). رجوع به معاناه شود. - معانات کشیدن، رنج بردن: چون زیادتی همت، بر تحصیل آن داشتند در اتمام آن مقاسات و معانات کشیدند. (تاریخ قم ص 12). ، ملابسه. پرداختن به چیزی عنایت و توجه کردن به چیزی: از شام تا فلق و از بام تا شفق به معاطات کؤوس مدام و معانات پری چهرگان خوش اندام اشتغال داشتند. (جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 209). و رجوع معاناه شود
رنج کشیدن. رنج چیزی کشیدن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : نطاق طاقت از مقاسات آن بلا و معانات آن عنا تنگ آمد. (ترجمه تاریخ یمینی). لشکر او به مقاسات اسفار و معانات اخطار متبرم گشته. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 233). و تاریخ آن است که مرد عاقل بی معانات تجارب مجرب شود. (جهانگشای جوینی). رجوع به معاناه شود. - معانات کشیدن، رنج بردن: چون زیادتی همت، بر تحصیل آن داشتند در اتمام آن مقاسات و معانات کشیدند. (تاریخ قم ص 12). ، ملابسه. پرداختن به چیزی عنایت و توجه کردن به چیزی: از شام تا فلق و از بام تا شفق به معاطات کؤوس مدام و معانات پری چهرگان خوش اندام اشتغال داشتند. (جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 209). و رجوع معاناه شود