جدول جو
جدول جو

معنی عالیجناب - جستجوی لغت در جدول جو

عالیجناب
بزرگوار، والاگهر
تصویری از عالیجناب
تصویر عالیجناب
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از والاجناب
تصویر والاجناب
بلندآستان، عالی مقام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عالی جناب
تصویر عالی جناب
عنوانی احترام آمیز در خطاب به کسانی که مقام و رتبۀ بلند دارند، آستانۀ بلند، آستان رفیع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عالی نسب
تصویر عالی نسب
عالی تبار، آنکه نسب عالی دارد، عالی نسب، بلندنسب
فرهنگ فارسی عمید
(جَ / جِ)
لقبی است احتراماً که وزیران و بزرگان را بدان خطاب کنند
لغت نامه دهخدا
(نَ سَ)
آنکه او را نسب عالی باشد. عالی تبار: نظر همت این پادشاه عالی نسب متعالی حسب. (سندبادنامه ص 244).
اصل گهر از خلیفه داریم
عالی نسبیم اگر یتیمیم.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(عُلْ جَ)
مؤنث عالی جناب. عنوانی و خطابی بزرگ داشت زنی را. از القاب و عناوین زنان. خطابی تفخیم آمیز زنان را
لغت نامه دهخدا
(جَ)
والاحضرت. عالی مقام. والاشان:
بلبل گفتا که گل به ز شکوفه است از آنک
شاخ جنیبت کش است گل شده والاجناب.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
عالی شأن، عالی رتبت، عالی قدر، آنکه مرتبت بلند و مقام بالا دارد، از القاب احترام که اکثر در اول نوشته ها و نامه هایا در سرپاکتها نویسند، (ناظم الاطباء) :
اطهر اشرف شه آل حسین بن علی
آنکه عالی جاه او هر روز عالیتر سزد،
سوزنی،
پادشاه عالیجاه یک دو هفته آنجا به اسب تاختن و ... پرداخت، (حبیب السیر ج 3 ص 352)
لغت نامه دهخدا
تصویری از عالی جناب
تصویر عالی جناب
آستان رفیع و بالا
فرهنگ لغت هوشیار
والا تبار آنکه او را نسبی عالی باشد والا تبار عالی نژاد عالی گوهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عالی جناب
تصویر عالی جناب
((جِ))
آستانه بلند، آستان رفیع، عنوانی که هنگام خطاب افراد محترم به کار می رود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عالی نسب
تصویر عالی نسب
((نَ سَ))
والاتبار، عالی نژاد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عالی جناب
تصویر عالی جناب
بزرگوار، والاگاه
فرهنگ واژه فارسی سره
شریف نسب، عالی نژاد، نجیب زاده، نژاده، والاتبار
فرهنگ واژه مترادف متضاد