جدول جو
جدول جو

معنی عافیات - جستجوی لغت در جدول جو

عافیات
جمع واژۀ عافیه، (ناظم الاطباء)، رجوع به عافیه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عادیات
تصویر عادیات
(دخترانه)
نام سوره ای در قرآن کریم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عالیات
تصویر عالیات
جمع واژۀ عالیه، عالی، بسیار خوب، دارای کیفیت خوب، بزرگ، مهم، رفیع، بلند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عادیات
تصویر عادیات
صدمین سورۀ قرآن کریم، مکی و دارای ۱۱ آیه، والعادیات
مؤنث واژۀ عادّی، ویژگی آنچه مطابق با عادت معمول است، معمول، متداول، آنچه برتری و امتیازی ندارد، معمولی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عافیت
تصویر عافیت
تندرستی، صحت، سلامت، کنایه از زهد، پرهیزکاری
فرهنگ فارسی عمید
سورۀ صدمین از قرآن است و آن یازده آیۀ است پس از سورۀ زلزله و پیش از قارعه
لغت نامه دهخدا
(یَ)
عافیه. صحت. سلامت. تندرستی:
توبه سگالی که نیز باز نگردی
سوی بلا گرت عافیت دهد این بار.
ناصرخسرو.
عافیت را نشان نمی یابم
از بلاها امان نمی یابم.
خاقانی.
از عافیت مپرس که کس را نداده اند
در عاریت سرای جهان عافیت عطا.
خاقانی.
همچنین قدر عافیت کسی داندکه به مصیبتی گرفتار آید. (گلستان). و رجوع به عافیه شود، پارسایی. زهد. (آنندراج) :
آنان که به کنج عافیت بنشستند
دندان سگ و دهان مردم بستند.
سعدی (گلستان).
عافیت چشم مدار از من میخانه نشین
که دم از خدمت رندان زده ام تاهستم.
حافظ
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ هافیه، رجوع به هافیه شود
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ عالیه، (اقرب الموارد)، چیزهای بلند و رفیع، (ناظم الاطباء)،
- عتبات عالیات، آستانه های بلند که مراد قبور ائمۀ عراق باشد، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ عاویه
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ عاریه، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ سافیه، رجوع به سافیه شود
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ صافیه، رجوع به صافیه و صافی شود
لغت نامه دهخدا
(مُ)
املاکی که از پرداختن مالیات معاف بودند. زمینهای مزروع و مستغلاتی که از آنها مالیات گرفته نمی شد: در هنگام خروج آن حضرت و آغاز نشو و نمای این دولت صوفیان مذکور به معافیات و سیورغالات سرافرازی یافته اند. (عالم آرای عباسی). و رجوع به معاف شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از زاکیات
تصویر زاکیات
مونث زاکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلافیات
تصویر خلافیات
بیدی ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعاطیات
تصویر تعاطیات
جمع تعاطی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شعاعیات
تصویر شعاعیات
ریشه پاییان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرافیات
تصویر خرافیات
گربه ماهیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خطافیات
تصویر خطافیات
پرستوکان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاصیات
تصویر خاصیات
طبیعت خوی. سجیه خاصه، فایده اثر، جمع خصائص (خصایص) خاصیت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سافرات
تصویر سافرات
جمع سافره، راهیان مونث سافر، صاحبان سفر: قوم سافره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سافیاء
تصویر سافیاء
گردخاک، باد پر گرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عافیت
تصویر عافیت
تندرستی، صحت، سلامت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راسیات
تصویر راسیات
جمع راسیه، ایستاها کوه های استوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رادیات
تصویر رادیات
رادیاتور فرانسوی سر برغ تابشگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذاریات
تصویر ذاریات
جمع ذاریه، بادها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باقیات
تصویر باقیات
بازمانده ها
فرهنگ لغت هوشیار
جمع معافیه، باز بخشودگان جمع معافیه املاک و مستغلاتی که ازپرداخت مالیات معاف اند: در هنگام خروج آن حضرت و آغاز نشو و نمای این دولت صوفیان مذکور بمعافیات و سیور غالات سرافرازی یافته اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عالیات
تصویر عالیات
جمع عالیه، بنگرید به عالیه جمع عالیه: حضرات عالیات عتبات عالیات
فرهنگ لغت هوشیار
جمع عادیه، باز دارنده ها تازندگان دوندگان آیینی ها، نام یکی از سیمناد های نپی مونث عادی جمع عادیات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صاحیات
تصویر صاحیات
شراب خالص و پاکیزه، سخن خالص و بی آمیغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عافیت
تصویر عافیت
((یَ))
سلامت، تندرستی، رستگاری، پارسایی، مجازاً محافظه کاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عالیات
تصویر عالیات
جمع عالیه، عتبات عالیات
فرهنگ فارسی معین
تندرستی، سلامتی، سلامت، صحت، رستگاری، نجاح، پارسایی، تقوا، زهد
فرهنگ واژه مترادف متضاد