جدول جو
جدول جو

معنی عاجلا - جستجوی لغت در جدول جو

عاجلا
به شتاب بتعجیل بشتاب سریعا: عاجلا عازم تهران شد
تصویری از عاجلا
تصویر عاجلا
فرهنگ لغت هوشیار
عاجلا
بتعجیل، به شتاب، تعجیلاً، سریعاً، شتابان، شتابناک
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عاجل
تصویر عاجل
ویژگی آنچه به سرعت فرامی رسد یا انجام می شود، باشتاب، شتابان مثلاً مرگ عاجل، مقابل آجل، ویژگی آنچه مربوط به زمان کنونی است، فعلی، مقابل آجل، کنایه از زمان حال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عاجله
تصویر عاجله
عاجل، کنایه از دنیا، این جهان
فرهنگ فارسی عمید
(جِ لَ)
مؤنث عاجل. رجوع به عاجل شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
فعلته من اجلاک، آن را برای تو کردم. (منتهی الارب) ، پشک زده شدن زمین و جز آن، جلید رسیدن بقوم
لغت نامه دهخدا
(جِ)
مقابل آجل و منه لاتبع العاجل بالاّجل. (اقرب الموارد). دنیا. (غیاث اللغات). این جهان. (منتهی الارب) :
نعمت عاجل و آجل بتوداد از ملکان
زآنکه ضایع نشود آنچه بجای تو کند.
منوچهری.
این مرادعاجلش حاصل کند بی اجتهاد
وآن هوای آجلش حاصل کند بی انتظار.
منوچهری.
زیرا که نادان جز به عذاب عاجل از معاصی باز نیاید. (کلیله و دمنه). راحت عاجل را به تشویش محنت آجل منغص کردن خلاف رای خردمند است. (گلستان) ، شتاب کننده و آنچه به شتاب باشد. (غیاث اللغات). بی مهلت. (غیاث اللغات) (منتهی الارب). سریع. (منتهی الارب) :
زهر نزدیک خردمندان اگرچه قاتل است
چون ز دست دوست میگیری شفای عاجل است.
سعدی (کلیات چ فروغی ص 439).
، شتاب. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از عاجلاً
تصویر عاجلاً
شتاب، سرعت، به تندی، زود
فرهنگ لغت هوشیار
مونث عاجل نا پایدار، جهان خاکی مونث عاجل، ناپایدار فانی، جهان خاکی این دنیا. یا حیات عاجله. زندگانی ناپایدار عمر فانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عاجل
تصویر عاجل
شتاب کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عاجلانه
تصویر عاجلانه
شتابان بشتاب به طور تعجیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عاجلاً
تصویر عاجلاً
((ج ِ لَ نْ))
فوری، به سرعت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عاجل
تصویر عاجل
((جِ))
شتاب کننده، تند، سریع، این جهان، دنیا، اکنون، زمان حال
فرهنگ فارسی معین
به عمد، تعمداً، عمداً، قصداً، متعمداً
فرهنگ واژه مترادف متضاد
جلد، چابک، چالاک، تند، زود، سریع، جهان، دنیا، اکنون، حال
فرهنگ واژه مترادف متضاد