جدول جو
جدول جو

معنی عاتکه - جستجوی لغت در جدول جو

عاتکه
(دخترانه)
زن خوشبو، نام دختر عبدالمطلب، جد پیامبر (ص)
تصویری از عاتکه
تصویر عاتکه
فرهنگ نامهای ایرانی
عاتکه
(تِ کَ)
خرمابن که گشن نپذیرد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، زن آلوده بخوشبویی. (منتهی الارب). زن سرخ گون از طیب و گفته اند زنی که طیب فراوان بکار برد، چندانکه پوست اوبزردی گراید. (اقرب الموارد) ، کمان کهنه که دیرینه بود و سرخ شده باشد. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
عاتکه
کمان کهنه سرخ، زن خوشبوی، از اعلام زنان است. کمان سرخ کهنه، زن خوشبو ی
فرهنگ لغت هوشیار
عاتکه
کمانی که از کهنگی سرخ رنگ شده باشد، زن خوشبوی، از اسماء زنان
تصویری از عاتکه
تصویر عاتکه
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تِ کَ)
اشتر خرد گام
لغت نامه دهخدا
(یَ)
مؤنث عاتی. رجوع به عاتی شود، سخت وزنده. (از اقرب الموارد) : و اما عاد فاهلکوا بریح صرصر عاتیه. (قرآن 6/69)
لغت نامه دهخدا
(تِ قَ)
کمان کهنۀ سرخ رنگ. (اقرب الموارد). رجوع به عاتق و عاتک شود، دختر جوان. مؤلف اقرب الموارد آرد: در صحاح گوید، جاریه عاتقه یعنی شابه، که به بلوغ رسیده و هنوز به شوی نرفته باشد. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تِ)
بی آمیغ از رنگها. (منتهی الارب). خالص از هر رنگ و از هرچیز. (اقرب الموارد) ، جوانمرد. (منتهی الارب). کریم. (اقرب الموارد) ، ستیهنده. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) ، از حالی بحالی گردنده. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) ، کمان کهنۀ سرخ. (شرح قاموس) (منتهی الارب) (آنندراج) ، نبیذ صاف و پاکیزه. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اَ ضُ تِ کَ)
سرزمینی است درخارج باب الجابیۀ دمشق. منسوب به عاتکه بنت یزید بن معاویه بن ابی سفیان بن حرب، مکناه به ام البنین و او زوجه عبدالملک بود و عاتکه را در این زمین قصری بود وعبدالملک بن مروان بدانجا درگذشت. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
عثمان بن ابی العاتکه. تابعی است. مفهوم تابعی در میان مسلمانان به کسانی اطلاق می شود که در زمان حیات پیامبر (ص) زنده بودند، اما موفق به ملاقات او نشدند و به جای آن با صحابه دیدار کردند. تابعین یکی از پایه های مهم در علم حدیث و تفسیر قرآن هستند. به واسطه آنان، سنت پیامبر و سخنان صحابه به نسل های بعدی منتقل شد. تابعین دارای طبقات مختلفی هستند که هر کدام نقش خاصی در تاریخ اسلام ایفا کرده اند.
لغت نامه دهخدا
(اَ تِکَ)
طریف بن سلیمان. تابعی است و از انس بن مالک روایت کند. و او بیش از یکصد و بیست سال بزیست. در زنجیره انتقال علوم اسلامی، تابعی پس از صحابی قرار می گیرد. این افراد که موفق به دیدار پیامبر اسلام (ص) نشدند، از صحابه یاد گرفتند و از آنان پیروی کردند. تابعین در ضبط و نشر معارف اسلامی، به ویژه قرآن و حدیث، کوشیدند و برخی از آنان به مقام فتوا و اجتهاد نیز رسیدند. طبقه تابعین پلی میان عصر نبوت و عصر تدوین علوم اسلامی است.
لغت نامه دهخدا
(اَ تِ کَ)
ازدی. صحابی است. واژه صحابی به افرادی گفته می شود که در زمان حیات حضرت محمد (ص)، ایشان را ملاقات کرده و مسلمان شده اند. این افراد در ثبت سنت نبوی و گسترش اسلام نقش کلیدی داشته اند. وجود صحابه در جنگ ها، هجرت ها و فعالیت های اجتماعی صدر اسلام، بخش مهمی از تاریخ اسلامی را شکل داده است. بررسی زندگی صحابه به فهم بهتر آموزه های اسلامی کمک می کند.
لغت نامه دهخدا
تصویری از عاتک
تصویر عاتک
جوانمرد، بخشنده جوانمرد بخشنده، ناب بی رنگ، ستیهنده، می پالیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عاکه
تصویر عاکه
شتر مرغ، بارانگریز
فرهنگ لغت هوشیار
چیزی را با نوک پا زدن، اخراج نمودن کسی یا از کار یا عملی
فرهنگ گویش مازندرانی
بسیار کم، کوچک
فرهنگ گویش مازندرانی