جدول جو
جدول جو

معنی ظبی - جستجوی لغت در جدول جو

ظبی
آهو، غزال
تصویری از ظبی
تصویر ظبی
فرهنگ فارسی عمید
ظبی
(ظُ بی ی)
جمع واژۀ ظبی
لغت نامه دهخدا
ظبی
(ظَبْیْ)
کنیزکی ازآن سعید فارسی که بر عصابۀ وی به زر نوشته بود:
العین قارئهٌلما کتبت
فی وجنتی ّ انامل الشجن.
(عقدالفرید ج 8 ص 137)
لغت نامه دهخدا
ظبی
(ظَ بَ)
ناحیه ای است از سواد عراق نزدیک مداین
لغت نامه دهخدا
ظبی
آهو
تصویری از ظبی
تصویر ظبی
فرهنگ لغت هوشیار
ظبی
((ظَ))
آهو، جمع ظب، ظباء، ظبیات
تصویری از ظبی
تصویر ظبی
فرهنگ فارسی معین
ظبی
آهو، غزال
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نبی
تصویر نبی
(پسرانه)
پیامبر خداوند، لقب پیامبر (ص)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آبی
تصویر آبی
ویژگی موجود زنده ای که در آب زیست می کند، آبزی مثلاً اسب آبی، سگ آبی، مار آبی
از سه رنگ اصلی مانند رنگ آسمان یا رنگ آب دریا، رنگ کبود روشن، دارای این رنگ،
مربوط به آب، ویژگی چیزی که با آب کار می کند مثلاً آسیای آبی، ساعت آبی، توربین آبی، مقابل دیم و دیمی، در کشاورزی ویژگی زراعتی که آبیاری می شود، منسوخ، متصدی توزیع آب به خانه ها، میراب
میوه به، برای مثال گر تو صد سیب و صد آبی بشمری / صد نماند یک شود چون بفشری (مولوی - ۶۲)
سرباز زننده،، خودداری کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ابی
تصویر ابی
پدری
پدر، مردی که فرزند داشته باشد، سرپرست و بزرگتر خانواده، اب، آتا، ابا، والد، بابا، بابو، اتا
بی، بدون، ابی کرانه، ابی رنج، برای مثال ابی دانشان بار تو کی کشند/ ابی دانشان دشمن دانشند (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۹۲) (حرف اضافه) بی، برای مثال جوان گرچه دانا بود با گهر / ابی آزمایش نگیرد هنر (فردوسی - ۳/۳۰۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ابی
تصویر ابی
ابا کننده، سرکش، سرباز زننده،
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غبی
تصویر غبی
نادان و کندذهن، کم هوش، کودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ظبیه
تصویر ظبیه
آهوی ماده
فرهنگ فارسی عمید
(حَ / حِ / حُ ظُبْ با)
تن. جسم، پشت. (منتهی الارب) ، صلب
لغت نامه دهخدا
(ظَ بَ)
جمع واژۀ ظبی و ظبیه
لغت نامه دهخدا
(ظَبْ)
پدر عالیه است که به قولی از ازواج رسول بود و پیامبر او را طلاق گفت
لغت نامه دهخدا
(ظَرر / ظُرر)
رأس ظبیان، کوهی است در یمن
لغت نامه دهخدا
(ظَبْ یَ تُلْ)
نام یکی از مشاهیر مغنّیان است
لغت نامه دهخدا
(ظَبْ)
ابوعبیدالله. تابعی است. در تاریخ اسلام، تابعی به کسی گفته می شود که از صحابه دانش فرا گرفته ولی خود پیامبر اسلام را ندیده است. این طبقه، در شکل گیری مکتب های فقهی، کلامی و تفسیری نقش بنیادین داشتند و با تلاش بی وقفه در انتقال دانش، خدمات عظیمی به تمدن اسلامی ارائه کردند. تابعین در بسیاری از منابع دینی ستایش شده اند.
لغت نامه دهخدا
(اَ)
اظب. جمع واژۀ ظبی و ظبه. (ناظم الاطباء). آهوان. (مؤید الفضلاء). و رجوع به ظبی و ظبه و اظب شود
لغت نامه دهخدا
(ظَ)
ظبه. دم شمشیر یا طرف تیزی آن یا دم سنان و مانند آن
لغت نامه دهخدا
(ظَبْ یَ)
بنت وزیر الباهلیه. یکی از زنان ادیبه است و در اغانی نام وی آمده است
مادر ابوموسی اشعری. و به روایتی نام وی طفیه است. (قاموس الاعلام)
لغت نامه دهخدا
(ظُ بَیْ یَ)
نام جایگاهی و ظاهراً نام بلاد قوم حاجزالازدی است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سبی
تصویر سبی
برده
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به شب. یا ستارگان شبی کواکب لیلی مقابل روزی، هنگام شب، پیراهن و جامه ای که شب پوشند. منسوب به شب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دبی
تصویر دبی
رفتار نرم، ملخ، مورچه فرانسوی آبدهی (قریب) زبانزد زمین شناسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خبی
تصویر خبی
پنهان کرده، پنهانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حبی
تصویر حبی
منسوب به حبش و حبشه. ساخته حبشه، از مردم حبشه اهل حبشه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ربی
تصویر ربی
پرورش یافتن در بر کسی پروردگار من، خدایا، الهی، ای خدای من
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زبی
تصویر زبی
بار کردن کسی را
فرهنگ لغت هوشیار
آهو ماده، گوسفند ماده، گاو ماده، زهار زن چوز، انبان انبانه، خم دره، کیسه از پوست آهو
فرهنگ لغت هوشیار
برنگ آب، کبود، ازرق، نیلی، نیلگون، نیلوفری منسوب به آب: آبی و خاکی و بادی و آتشی. یا بروج آبی یا زراعت آبی. زراعتی که بوسیله آبیاری از آن محصول بردارند مقابل دیم دیمی. یاساعت آبی. یا مثلثه آبی برجهای سرطان عقرب و حوت، گیاه یاجانورانی که درآب زیست کند مقابل خاکی بری: نباتات آبی، آنکه با چرخ وارابه آب بخانه ها رساند، یکی از سه رنگ اصلی (زرد قرمز آبی) که رنگهای دیگراز آنها ترکیب میشود، به سفرجل، قسمتی انگور که دانه هایظن مدور و پوستش سخت است و از غوره آن گله ترشی سازند. برادر مادر خال خالو. منسوب به آبه (آوه) از مردم آبه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ظبیه
تصویر ظبیه
مونث ظبی آهوی ماده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ظبیات
تصویر ظبیات
جمع ظبی ظبیه آهوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طبی
تصویر طبی
پزشکی
فرهنگ واژه فارسی سره