جدول جو
جدول جو

معنی ظب - جستجوی لغت در جدول جو

ظب
جمع ظبی آهوان
تصویری از ظب
تصویر ظب
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ظبا
تصویر ظبا
ظبی ها، آهوها، غزال ها، جمع واژۀ ظبی
ظبیه ها، آهوی ماده ها، جمع واژۀ ظبیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ظبیه
تصویر ظبیه
مونث ظبی آهوی ماده
فرهنگ لغت هوشیار
آهو ماده، گوسفند ماده، گاو ماده، زهار زن چوز، انبان انبانه، خم دره، کیسه از پوست آهو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ظبیات
تصویر ظبیات
جمع ظبی ظبیه آهوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ظبی
تصویر ظبی
آهو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ظبه
تصویر ظبه
لبه شمشیر، نوک نیزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ظبظاب
تصویر ظبظاب
رنج، درد، عیب، بیماری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ظباه
تصویر ظباه
کفتار از جانوران
فرهنگ لغت هوشیار
جمع ظبی آهوان، جمع ظبی، آهوان، جمع ظبه، دم شمشیرها لبه شمشیر ها نوک نیزه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ظبا
تصویر ظبا
جمع ظبی آهوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ظبی
تصویر ظبی
((ظَ))
آهو، جمع ظب، ظباء، ظبیات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ظبیه
تصویر ظبیه
آهوی ماده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ظبی
تصویر ظبی
آهو، غزال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اروپایی مظب
تصویر اروپایی مظب
فرنگ زده فرنگیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انظباط
تصویر انظباط
سامان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حاظب
تصویر حاظب
کوتاه و فربه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مواظبت
تصویر مواظبت
پیوسته مراقب کاری یا امری بودن، همیشه بر یک کار بودن و به آن رسیدگی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مواظبه
تصویر مواظبه
مواظبت در فارسی: نگاهداری برزش برزیدن نگهبانی، تیمار داشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مواظبت کردن
تصویر مواظبت کردن
برزیدن پاییدن: تیمار داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مواظبت
تصویر مواظبت
پیوسته مراقب کاری بودن نگهبانی کردن، مراقبت نگهبانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مواظب
تصویر مواظب
هو دار نگاهدار نگهبان مراقب نگهبان متوجه، جمع مواظبین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامظبوط
تصویر نامظبوط
نیاگاشته دهناد نیافته یاوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مواظبت
تصویر مواظبت
((مُ ظِ بَ))
مراقب بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مواظب
تصویر مواظب
((مُ ظِ))
نگهبان، مراقب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مواظب
تصویر مواظب
کسی که پیوسته به کاری یا امری رسیدگی و مراقبت کند، مراقب، نگهبان
فرهنگ فارسی عمید