جدول جو
جدول جو

معنی ظالعه - جستجوی لغت در جدول جو

ظالعه
(لِ عَ)
تأنیث ظالع
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(لِ عَ)
ازقراء بلقاء است در سرزمین شام. گویند بلعام باعور در آنجا وارد شد. (از معجم البلدان) (مراصد الاطلاع)
لغت نامه دهخدا
(لِ عَ)
زن بی شرم. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(لِ عَ)
تأنیث طالع
لغت نامه دهخدا
(لِ مَ)
تأنیث ظالم
لغت نامه دهخدا
(لِ عَ)
بلا و سختی. ج، فوالع. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لِ عَ)
تأنیث والع. رجوع به والع شود، مانع. بازدارنده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). گویند: ماادری ما والعته، نمیدانم کدام چیز بازدارندۀ اوست. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لِ عَ)
مؤنث هالع. شترمرغ ماده رمنده و درگذرنده. (ناظم الاطباء). النعامه هالع و هالعه، سریعه فی مضیها. نافره او حدیده. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه). ج، هوالع
لغت نامه دهخدا
(لِ)
نعت فاعلی از ظلع. ستور خمیده و لنگ، مرد مائل از حق و جز آن، مرد گنهکار و تهمت زده. مذکر و مؤنث در وی یکسان است، سگ لنگ، سگی که در شب خواب نکند، سگ مادۀ آزمند نر که سگان درپی او افتاده و نگذارند که خواب کند. سگ گشنخواه.
- امثال:
لاانام حتی ینام ظالع الکلاب، این مثل را درباره مردی گویند که از امور خود غافل نشود
لغت نامه دهخدا
تصویری از جالعه
تصویر جالعه
زن بی شرم، زن فحاش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طالعه
تصویر طالعه
مونث طالع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ظالمه
تصویر ظالمه
مونث ظالم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فالعه
تصویر فالعه
پتیار سختی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ظالع
تصویر ظالع
پسمار (متهم)، گنهکار، لنگ از ستور، خمیده کج
فرهنگ لغت هوشیار