جدول جو
جدول جو

معنی ظاعنه - جستجوی لغت در جدول جو

ظاعنه(عِ نَ)
تأنیث ظاعن
لغت نامه دهخدا
ظاعنه(عِ نَ)
ابن مرّ. پدر قبیله ای است از عرب
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اعنه
تصویر اعنه
عنان ها، لگام ها، دهانه های اسب، دوال لگام که سوار به دست می گیرد، جمع واژۀ عنان
فرهنگ فارسی عمید
(اَ عِنْ نَ)
جمع واژۀ عنان، دوال لگام که بدان اسب و ستور را بازدارند. (آنندراج) (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (غیاث اللغات). آنچه از لگام بر دو طرف گردن یعنی راست و چپ چارپای قرار گیرد و بدان ستور را بازدارند. (از اقرب الموارد).
- اعنهالخیل، منصبی بوده است در عرب و متصدی این شغل اسبان مردم قریش را در جنگ نگهداری کرده و ادارۀ امور مرکبها زیر نظر او بود. (از تاریخ تمدن جرجی زیدان ج 1 ص 20).
- ممسک الاعنه، نام صورتی از صور فلکی. (یادداشت بخط مؤلف). رجوع به ممسک شود
لغت نامه دهخدا
(ظانْ نَ)
تأنیث ظان ّ
لغت نامه دهخدا
(عِ)
رونده. کوچ کننده. مسافر. راهی
لغت نامه دهخدا
تصویری از لاعنه
تصویر لاعنه
مونث لاعن و شاهراه
فرهنگ لغت هوشیار
جمع عنان، لگام ها افسارها جمع عنان لگامها دهانه ها افسارها دوالها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ظاعن
تصویر ظاعن
فرارونده (کوچنده)
فرهنگ لغت هوشیار