معنی طیلون - جستجوی لغت در جدول جو

از غلامان امرای سامانی که حکمران سامانی بخاراوی را بعنوان هدیه نزد مأمون ببغداد فرستاد و او آنجا بمناصب عالیه رسید و پسرش احمد که در 240 هجری قمری حائز مقام پدر شد و در 254 به نیابت حکومت مصر مأمور گشت و مؤسس دولت بنی طولون شد، (ترجمه طبقات سلاطین اسلام ص 58)، و رجوع به سفرنامۀ ناصرخسرو شود

لغت نامه دهخدا

طیلان

(طَ لَ)

ده کوچکی است از بخش رامیان شهرستان گرگان با 50 تن سکنه. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)

لغت نامه دهخدا

فیلون

(لُنْ)

در قرن دوم میلادی میزیست. از مردم فنیقیه بود و چون تألیفات خود را به زبان یونانی نوشت به یونانی معروف گشت. کتاب او در تاریخ فنیقیه است و به نام یکی از حکمای قدیم فنیقیه سان خود خونیاتن نام دارد. از کتاب او قسمتهایی باقی مانده است که مربوط به خلقت و اساطیر است و راوسویوس از وی اقتباس کرده، و از همان قسمتها معلوم است که به ارباب انواع یونانی عقیده داشته است. (از ایران باستان پیرنیا ص 87)

لغت نامه دهخدا

لیلون

لیلول، کوهی مشرف بر حلب میان حلب و انطاکیه و بر فراز آن دیده بان بیت لاهاست و هم در آن دهها و مزارعی است، عیسی بن سعدان الحلبی ذکر آن کند و گوید:
و یا قری الشام من لیلون لابخلت
علی بلاد کم هطالهالسحب
مامرّ برقک مجتازاً علی بصری
الاوذکرنی الدارین من حلب،
(معجم البلدان)

لغت نامه دهخدا

طیون

برنوف. رجوع به برنوف شود

لغت نامه دهخدا

ابوطیلون

(اَ)

گنده کنف. بنگ کنف. طوق. گوپنبه

لغت نامه دهخدا

فیلون

یونانی نارون (این واژه پارسی است و با نار تازی هیچ پیوندی ندارد) از گیاهان

فرهنگ لغت هوشیار

ابوطیلون