جدول جو
جدول جو

معنی طیسله - جستجوی لغت در جدول جو

طیسله
(حَ)
سفر نزدیک کردن و زیاد گردیدن شتران مسافر. (منتهی الارب). سافر قریباً فکثر ماله. (قطر المحیط)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(پَ لِ)
پیزلی. شهری باسکاتلند در قلمرو کنت (رنفریو) ، دارای 84800 تن سکنه. آنجا بافتن شال و پارچه های پشمی رائج و دارای معدن آهن است
لغت نامه دهخدا
(حَ)
عاجز گردیدن از زن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لَ / لِ)
شیشله. (یادداشت مؤلف) : الفخ، شیسله کردن جامه. الوهی، شیسله شدن و دریده شدن. (المصادر زوزنی). رجوع به شیشله شود
لغت نامه دهخدا
(سَ لَ)
دهی از دهستان باباجانی است که در بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان واقع است و 260 تن سکنه دارد که از طایفۀباباجانی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
عمر. زندگانی، غیبت، درنگی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(طَیْ یِ لَ)
طیله الریح، باد نیّحه، مقابل باد نسیجه. رجوع به ’نیّحه’ و ’نسیجه’ شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از طمسله
تصویر طمسله
به ستوه آمدن از دست زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طیسه
تصویر طیسه
پارسی است تیسه بستر بالین
فرهنگ لغت هوشیار