جدول جو
جدول جو

معنی طیرهانی - جستجوی لغت در جدول جو

طیرهانی
عمر بن متی. یکی از دانشمندان نساطره در قرن شانزدهم میلادی بوده. او راست ترجمه کتاب ’الجدل’ تألیف ماری بن سلیمان دانشمند نسطوری قرن دوازدهم میلادی که بزبان کلدانی سریانی نوشته و عمر بن متی الطیرهانی بمشارکت صلبیابن یوحنا الموصلی آن کتاب را نقل و ترجمه بزبان عربی کرده اند. کتاب مذکور با ترجمه لاتینی آن به اهتمام و عنایت اب جسمندی برم از سال 1896 تا سال 1899 میلادی بطبع رسیده، موضوع کتاب تواریخ بطارکۀ نساطره تا سال 317 میلادی است. رجوع بکتاب الاّداب السریانیه تألیف اب روبنس دودوال شود. (معجم المطبوعات ج 2 ستون 1255)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شیروانی
تصویر شیروانی
پوششی که با چوب و حلبی بر روی سقف بعضی از خانه ها درست می کنند
از مردم شیروان
فرهنگ فارسی عمید
حسن حسنی باشا (1266- 1315 هجری قمری). منشی جریده النیل و مجلات الشمس و الزراعه و المعارف بقاهره و صاحب تصانیف عدیده است. (معجم المطبوعات ج 3 ستون 1253)
لغت نامه دهخدا
(نَ /نُو رَ)
نورهان. (رشیدی) (برهان قاطع). رجوع به نورهان و نوراهان در تمام معانی شود:
یافته از تو با هزاران لطف
خلعت و نورهانی دگران.
مسعودسعد (از رشیدی)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان خسروشاه بخش اسکو شهرستان تبریز، واقع در 20هزارگزی باختری اسکو با 143 تن سکنه، آب آن از چشمه و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(نَ رَ)
منسوب است به نیرمان از قرای همدان. (از الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
ده کوچکی است از دهستان مرکزی شهرستان سراوان. واقع در90هزارگزی جنوب خاوری سراوان نزدیک مرز پاکستان. سکنۀ آن 25 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(شیرْ)
دهی است از بخش شاهپور شهرستان خوی. سکنۀ آن 172 تن و آب آن از چشمه و باران. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(شیرْ)
شغل شیروان. شیربانی. (یادداشت مؤلف). رجوع به شیروان شود
لغت نامه دهخدا
(شیرْ)
منسوب و متعلق به ملک شیروان. (ناظم الاطباء). از مردم شیروان. (از یادداشت مؤلف). رجوع به شیروان شود
لغت نامه دهخدا
خرپشته ای که به روی سقف خانه بنا می کنند، (ناظم الاطباء)، سقفی پوشیده از تنکۀ آهن یا آهن سفید و حلبی به شکل خرپشته، (یادداشت مؤلف)، نوعی خیمۀ چهارگوشه، (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(دَ رِ)
کنایه از دنیاست:
شبی رخ تافته زین دیر فانی.
نظامی
لغت نامه دهخدا
کسی که اهل قریۀ طیرا از قراء اصفهان باشد، منسوب به طیرا، (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ)
منسوب به قیروان. (از معجم البلدان). رجوع به قیروان شود
لغت نامه دهخدا
(رُ)
منسوب به فیرزان که نام اجدادی است. (سمعانی). ظاهراً مخفف فیروزانی است
لغت نامه دهخدا
منسوب است به سیرجان که از بلاد کرمان میباشد، (الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
ساربان. (دزی ج 1 ص 713)
لغت نامه دهخدا
دهی ازدهستان لاهیجان بخش حومه شهرستان مهاباد، واقع در 57/5 هزارگزی باختر مهاباد و 5هزارگزی باختر شوسۀ خانه به نقده، کوهستانی، سردسیر، سالم، دارای 61 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصولات آنجا غلات و توتون و حبوبات شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی جاجیم بافی و راه آن مالرو است، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان برکشلو بخش حومه شهرستان ارومیه، واقع در 14هزارگزی جنوب باختری ارومیه در مسیر راه ارابه رو سلوانا به ارومیه، کوهستانی، سردسیر، سالم، دارای 41 تن سکنه، آب آن از شهرچای، محصول آنجا غلات و توتون، شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی جاجیم بافی، راه آن مالرو است، (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
منسوب به پیراهن، که از آن پیراهن توان کرد.
- پارچۀپیراهنی، که از آن پیراهن کنند. پارچۀ خاص پیراهن
لغت نامه دهخدا
برمه، نام جمهوری واقع در جنوب شرقی آسیا در شبه جزیره هندوچین، پایتختش رانگون است، و رجوع به برمه شود
لغت نامه دهخدا
خانه عاریتی:
چو داری در خراسان مرزبانی
چرا جویی دگر جا ایرمانی،
(ویس و رامین)،
تو خود گیر کاندر جهان دیر مانی
چو بنیاد بر خانه ایرمانی،
(از تاریخ گزیده)، لغهً مرکب است از ایزد (فرشته) + گشن (نر، فحل) + اسب، جمعاً یعنی دارندۀ اسب نر ایزدی، (حاشیۀ برهان چ معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حیرانی
تصویر حیرانی
کاتورگی سترتکی
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به ایران. هر چیز که وابسته به ایران باشد، اهل ایران از مردم ایران تابع ایران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیرانی
تصویر دیرانی
دیر نشین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیرجانی
تصویر سیرجانی
منسوب به سیرجان از مردم سیرجان اهل سیرجان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیراهنی
تصویر پیراهنی
منسوب به پیراهن، که از پیراهن توان کرد: پارچه پیراهنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیروانی
تصویر شیروانی
پوششی که با چوب و حلب بر روی سقف بعضی خانه ها درست می کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نورهانی
تصویر نورهانی
نورهان نوراهان
فرهنگ لغت هوشیار
پیراهن: دریغ غر بچگانی که چون غلام شدند (ک) مزین از کله و پیرهان و دستارم. (سوزنی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیروانی
تصویر شیروانی
پوششی که با چوب، حلب و آهن روی سقف بعضی از خانه ها سازند، نوعی خیمه چهارگوش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ویرانی
تصویر ویرانی
تخریب، خرابی
فرهنگ واژه فارسی سره
از مراتع نشتای شهر عباس آباد
فرهنگ گویش مازندرانی
مزار آرامگاه
فرهنگ گویش مازندرانی
نام قدیم و باستانی ایالت گرگان که مرکز آن هم به همین نام
فرهنگ گویش مازندرانی