جدول جو
جدول جو

معنی طویجات - جستجوی لغت در جدول جو

طویجات
(طُ وَ جی یَ)
دهی از دهستان رویسی بخش مرکزی شهرستان خرمشهر در 3 هزارگزی جنوب خرمشهر و یکهزار گزی باختر اتومبیل رو خرمشهر به آبادان. دشت، گرمسیر و مالاریائی. ساکنین از طایفۀ فیصلی هستند. 150 تن سکنه دارد. آب آن از شطالعرب است. محصول آن خرماست. شغل اهالی تربیت نخل و ماهیگیری. راه آن در تابستان اتومبیل رو است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ویوات
تصویر ویوات
(دخترانه)
گل بنفشه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از طیبات
تصویر طیبات
طیبه ها، طیب ها، خوش بوها، پاک دامن ها، جمع واژۀ طیبه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زوجات
تصویر زوجات
زوجه ها، همسران مردان، زن ها، جمع واژۀ زوجه
فرهنگ فارسی عمید
(طَ دَ رَ)
دهی از دهستان جراحی بخش شادگان شهرستان خرمشهر در 32 هزارگزی شمال خاوری شادگان و کنار رود خانه جراحی و کنار راه فرعی شادگان به خلف آباد. دشت و گرمسیر و مالاریائی با70 تن سکنه آب آن از رود خانه جراحی. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت و حشم داری است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ زیج، (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد)، به کتابهای اطلاق شود که در آنها حرکت ستارگان محاسبه میشود و تقویم ها یعنی حساب ستارگان را سال بسال از آنها استخراج کنند ... و در تاج جمع واژۀ زیج، زیجه، (از ذیل اقرب الموارد)،
- زیجات و تقاویم، علمی است که مقادیر حرکات ستارگان را بدان می شناسند، حرکاتی که از اصول کلی منتزع می شوند و فایدۀ این علم شناختن موضع هر یک از ستارگان هفتگانه نسبت به فلک آن و فلک بروج و انتقالات و رجوع و استقامت و تشریق و تغریب و ظهور و اختفای آن در هر زمان و مکان است همچنین دیگرمسائل مشابه اینها همچون اتصال برخی از ستارگان به برخی و کسوف خورشید و خسوف ماه و جز اینها بدان دانسته میشود، (از کشاف اصطلاحات الفنون)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
جمع واژۀ زوجه، بمعنی زن. (آنندراج) (ناظم الاطباء). زنان. همسران. توضیح اینکه معمولاً به خطا زوجات گویند. (فرهنگ فارسی معین).
- تعددزوجات، چند تن بودن همسران یک مرد. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به تمدن جرجی زیدان ج 5 ص 78 شود
لغت نامه دهخدا
(دَ وَ)
جمع واژۀ دواه. (ناظم الاطباء) (از آنندراج). و رجوع به دواه شود
لغت نامه دهخدا
سطوح، قال فی اللسان السجج الطایات الممدره، (از ذیل اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مَ وی یا)
چیزهای پیچیده شده. (غیاث) (آنندراج). جمع واژۀ مطویه. (ناظم الاطباء) : و ماقدروا اﷲ حق قدره و الارض جمیعاً قبضته یوم القیمه و السموات مطویات بیمینه سبحانه و تعالی عما یشرکون. (قرآن 67/39).
- مطویات ضمیر، کنایه از اراده ها. (غیاث) (آنندراج). رجوع به طویت شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
مرکّب از: دوا، به معنی دارو + جات هندی، به معنی قوم و گروه، ادویه. مواد دارویی. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
از بلوکات ولایت کاشان است. عده قری 23 و مساحت 20 فرسخ، و جمعیت 17023 نفر و مرکز آن آران است. حد شمالی دریای نمک، حد شرقی نطنز، حد جنوبی جوشقان استرک و حد غربی آن خاک قم است. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 404)
لغت نامه دهخدا
(غُ وَ)
نوعی بازوبند و النگو. (دزی ج 2 ص 231)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان مهاباد است که در بخش بافق شهرستان یزد واقع است و 245 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(طُ وَ لِ)
دهی از دهستان کلیائی بخش اسدآباد شهرستان همدان در 27 هزارگزی باختر قصبۀ اسدآباد و 6 هزارگزی میوله. کوهستانی و سردسیر با 960 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات و لبنیات و توتون و صیفی و قلمستان. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی زنان گلیم و قالی بافی. راه آن مالرو است. در دو محل بفاصله 4 هزار گز واقعند. و طویلان بالا و پائین نامیده می شوند. سکنۀبالا 500 تن است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(بُو)
دهی از دهستان لیراوی بخش دیلم است که در شهرستان بوشهر واقع است. و 389 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
دهی است از بخش نور شهرستان آمل. واقع در 4هزارگزی خاور بلده. دارای 100 تن سکنه است. آب آن از رود خانه اوز رود است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
شهر و قلعتی از نواحی ارمنستان از اعمال ارزن روم، (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
نام یکی از قبایل مغول بعد چنگیز. رجوع به تاریخ غازان و تاریخ جهانگشای ج 1 ص 28 و ج 2 ص 242 و حبیب السیر شود
لغت نامه دهخدا
(حُ وَ)
حاجت. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ما فیه حویجاء ولالویجاء، ای حاجه. (مهذب الاسماء). رجوع به حوجاء شود، راه مخالف پیچیده: خذ حویجاء من الارض، ای طریقاً مخالفاً ملتویا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ویبات
تصویر ویبات
جمع ویبه، بد آمدها رسوایی ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهیجات
تصویر تهیجات
جمع تهیج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترویجات
تصویر ترویجات
جمع ترویج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تطویلات
تصویر تطویلات
جمع تطویل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تزویجات
تصویر تزویجات
جمع تزویج
فرهنگ لغت هوشیار
جمع طیبه، نازک گویی ها اشو ها مونث طیب جمع طیبات، از اعلام زنان است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دواجات
تصویر دواجات
ادویه، مواد داروئی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طبیعات
تصویر طبیعات
جمع طبیعت، نهاد ها خویها
فرهنگ لغت هوشیار
جمع زوجه، زنان همسران جمع زوجه زنان همسران. یا تعداد زوجات چند تن بودن همسران یک مرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دویات
تصویر دویات
جمع داوه، آمه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میوجات
تصویر میوجات
رمن نادرست میوه ها جمع میوه. بسیارعربی وآن جمع غلطی است: (اصل ماده آن (شوکولات) خستوی کاکااو است که نوعی از میوجات ینگی دنیای مرکزی میباشد. {توضیح نوشتن کلمه بصورت میوه جات نیز غلط فاحش دیگری است
فرهنگ لغت هوشیار
جمع لوله: خواه ورقه سیاه که ماهیت حمامات متحرک و بخاریهای بسته و باز و لولجات وناودان... است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زوجات
تصویر زوجات
((زَ یا زُ))
جمع زوجه، همسران
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طیبات
تصویر طیبات
((طَ یِّ))
جمع طیبه، خوش طبعی ها، خوش منشی ها
فرهنگ فارسی معین
از توابع میان رود بالای نور
فرهنگ گویش مازندرانی