جدول جو
جدول جو

معنی طؤری - جستجوی لغت در جدول جو

طؤری
(طُءْ ری ی)
طؤوی. گویند: ما بالدار طؤری، نیست در خانه کسی. (منتهی الارب). رجوع به طؤوی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(ظُءْ را)
گاو مادۀ آزمند گشن
لغت نامه دهخدا
(طُ وَ شَ)
دهی از دهستان عمدادی بخش لنگۀ شهرستان لار در 122 هزارگزی شمال باختری لنگه و دامنۀ شمالی کوه چیرو. معتدل و مرطوب و مالاریائی با 56 تن سکنه. آب آن ازچاه و باران. محصول آنجا غلات و خرما. شغل اهالی زراعت. راه آن فرعی است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(طَ)
جمع واژۀ طارئه، بمعنی داهیه، حادثه، مصیبت.
- طواری شهادت، اصناف و الوان آن. رجوع به شرایع کتاب الشهادات شود
لغت نامه دهخدا
(طُءْ وی ی)
طؤری. طورانی. گویند: ما بالدّار طؤوی، نیست در خانه کسی. (منتهی الارب). رجوع به طؤری شود
لغت نامه دهخدا
(مُ ءَرْ ری)
نعت فاعلی از تأریه. سازندۀ آریه یعنی اخیه برای چهارپایان. آنکه اخیه می سازد برای چهارپایان. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، سازندۀ آتشدان برای آتش. (از منتهی الارب) ، برافروزنده و بسیار مشتعل سازندۀ آتش. (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، ثابت گرداننده و استوارسازندۀ چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
توری، قسمی پارچه، لیف، کیسه مانندی کوچک شبیه طور که در برخی از چراغها که با نفت سوزد بکار رود
لغت نامه دهخدا
(ری ی)
وحشی از مردم و مرغ و کبوتر. (منتهی الارب). وحشی. (مهذب الاسماء). اسم طیور وحشی است و حمام را نیز گویند. (فهرست مخزن الادویه). رمیدگی و وحشت. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
برهان این واژه را برابر رمید گی و (وحشت وحشی) آورده گمان می رود توری یا تولی باشد برگرفته از توریدن یا تولیدن که رمیدن و به یکسو شدن است بهروز نیز تولی را با وحشی تازی برابر دانسته بیگانه، کسی
فرهنگ لغت هوشیار