قسمی خط عربی از نوع ثقال، (ابن الندیم)، نامه، (منتهی الارب) (منتخب اللغات)، نامۀ دراز، (تفلیسی)، ج، طوامیر، دفتر، (منتهی الارب)، صحیفه، (منتخب اللغات)، کاغذ نوشته، و امروز نوشته های لوله کرده را گویند، لولۀ کاغذ، لولۀ کاغذی و امثال آن که درنوردیده باشند، این کلمه یونانی است و آن را در مصر از پاپیروس می کرده اند و عرض آن بیش از بدستی و درازا گاه تا سی ذراع بوده است: ثم صاحت فی الدار یا جواری دواه وقرطاساً، و شمرت عن صاعدین کأنهما طومارا فضه، ثم حملت القلم و کبت، (المحاسن و الاضداد جاحظ ص 207)، اگرچه اندر وقتی زمانه را دیدم که باز کرد نیارم ز بیم طی طومار، ابوحنیفۀ اسکافی، آب خرد جوی و بدان آب شوی خط بدی پاک زطومار خویش، ناصرخسرو، صد سالت اگر ز مکر او گویم خوانده نشود خطی ز طوماری، ناصرخسرو، مر خرد را بعلم یاری ده که خرد علم را خریدار است، نیک و بد زو بدان پدید آید که خرد چون سپید طومار است، ناصرخسرو، طومار ندامت است طلع من حرفی است هر آتشی ز طومارم، مسعودسعد، گرچه صد بار بازگردد یار سوی او بازگرد چون طومار، سنائی، هر یکی را تیغ و طوماری به دست در هم افتادند چون پیلان مست، مولوی، آسمانها مثل طوماری پیچیده خواهند شد، (کتاب اشعیا 34:4)، به اصطلاح ارباب دفاتر از عالم برات و مانند آن بود که درازی داشته باشد، طوامیر جمع، و اطلاق آن بر نامه و کتاب و دفتر مجاز است، (آنندراج)، و رجوع به طامور شود، - طومار تصرف، کاغذی که رعایا و عمله و فعله محال جاگیر تصرف عمال را در آن نوشته میدهند تا به دست آویز آن زر منصرف را از آنها فهمیده بگیرند، و از همین عالم است طومار واصلات، (آنندراج)، - مثل طومار در هم پیچیدن، منهزم کردن، - یک طومار، سخت دراز، - یک طومار گفتن،بسیار گفتن
قسمی خط عربی از نوع ثقال، (ابن الندیم)، نامه، (منتهی الارب) (منتخب اللغات)، نامۀ دراز، (تفلیسی)، ج، طوامیر، دفتر، (منتهی الارب)، صحیفه، (منتخب اللغات)، کاغذ نوشته، و امروز نوشته های لوله کرده را گویند، لولۀ کاغذ، لولۀ کاغذی و امثال آن که درنوردیده باشند، این کلمه یونانی است و آن را در مصر از پاپیروس می کرده اند و عرض آن بیش از بدستی و درازا گاه تا سی ذراع بوده است: ثم صاحت فی الدار یا جواری دواه وقرطاساً، و شمرت عن صاعدین کأنهما طومارا فضه، ثم حملت القلم و کبت، (المحاسن و الاضداد جاحظ ص 207)، اگرچه اندر وقتی زمانه را دیدم که باز کرد نیارم ز بیم طی طومار، ابوحنیفۀ اسکافی، آب خرد جوی و بدان آب شوی خط بدی پاک زطومار خویش، ناصرخسرو، صد سالت اگر ز مکر او گویم خوانده نشود خطی ز طوماری، ناصرخسرو، مر خرد را بعلم یاری ده که خرد علم را خریدار است، نیک و بد زو بدان پدید آید که خرد چون سپید طومار است، ناصرخسرو، طومار ندامت است طلع من حرفی است هر آتشی ز طومارم، مسعودسعد، گرچه صد بار بازگردد یار سوی او بازگرد چون طومار، سنائی، هر یکی را تیغ و طوماری به دست در هم افتادند چون پیلان مست، مولوی، آسمانها مثل طوماری پیچیده خواهند شد، (کتاب اشعیا 34:4)، به اصطلاح ارباب دفاتر از عالم برات و مانند آن بود که درازی داشته باشد، طوامیر جمع، و اطلاق آن بر نامه و کتاب و دفتر مجاز است، (آنندراج)، و رجوع به طامور شود، - طومار تصرف، کاغذی که رعایا و عمله و فعله محال جاگیر تصرف عمال را در آن نوشته میدهند تا به دست آویز آن زر منصرف را از آنها فهمیده بگیرند، و از همین عالم است طومار واصلات، (آنندراج)، - مثل طومار در هم پیچیدن، منهزم کردن، - یک طومار، سخت دراز، - یک طومار گفتن،بسیار گفتن
سیاکوتی، درختچه ای از تیرۀ گل سرخیان با شاخه های انبوه و خاردار و برگ های سبز تیره که گل های آن در طب به عنوان مقوی قلب و ضد تشنج به صورت دم کرده یا پودر به کار می رود، بلک، سرخ ولیک، قره گیله، ولک، کورچ، کویچ، مارخ، ولیک، سیاه الله
سیاکوتی، درختچه ای از تیرۀ گل سرخیان با شاخه های انبوه و خاردار و برگ های سبز تیره که گل های آن در طب به عنوان مقوی قلب و ضد تشنج به صورت دم کرده یا پودر به کار می رود، بَلَک، سُرخ وَلیک، قَرَه گیلِه، وَلَک، کورچ، کِویچ، مارِخ، وَلیک، سیاه الله
مرگائی. مؤلف کتاب حکام که در840 میلادی نگاشته است و از روابط فرقۀ نسطوری با پادشاهان ایران بحث میکند و تاریخ عهد هرقل خسرو دوم را شرح میدهد. (ترجمه ایران در زمان ساسانیان ص 47) آرتسرونی. مورخ قرن دهم میلادی (ترجمه ایران در زمان ساسانیان ص 46) از حواریون عیسی (ع). (ایران باستان ج 3 ص 2633)
مرگائی. مؤلف کتاب حکام که در840 میلادی نگاشته است و از روابط فرقۀ نسطوری با پادشاهان ایران بحث میکند و تاریخ عهد هرقل خسرو دوم را شرح میدهد. (ترجمه ایران در زمان ساسانیان ص 47) آرتسرونی. مورخ قرن دهم میلادی (ترجمه ایران در زمان ساسانیان ص 46) از حواریون عیسی (ع). (ایران باستان ج 3 ص 2633)
رجوع به پیزر شود. ظاهراً همان قرطاس مصری است که از بردی یعنی لوخ و پاپیروس کردندی: و الروم تکتب فی الحریر الابیض و الرق و غیره و فی الطومار المصری و الفلجان. (ابن الندیم)
رجوع به پیزر شود. ظاهراً همان قرطاس مصری است که از بردی یعنی لوخ و پاپیروس کردندی: و الروم تکتب فی الحریر الابیض و الرق و غیره و فی الطومار المصری و الفلجان. (ابن الندیم)
حد و نهایت چیزی. مساوی آن چیز، طوار الدار و طوار الدار، درازی و فراخی سرای. (منتهی الارب). فراخی و درازی خانه. (منتخب اللغات) ، گرداگرد سرای. (مهذب الاسماء) ، مادینه از جوارح طیور (در بازیاری)
حد و نهایت چیزی. مساوی آن چیز، طَوار الدار و طِوار الدار، درازی و فراخی سرای. (منتهی الارب). فراخی و درازی خانه. (منتخب اللغات) ، گرداگرد سرای. (مهذب الاسماء) ، مادینه از جوارح طیور (در بازیاری)
کلمه عبری بمعنی کفارۀ گناه، دهم روز از تشرین که جهودان در آن روزه دارند در مدت 25 ساعت و ابتدا کنند روز نهم پیش از آفتاب فروشدن نیم ساعت و تمام شود بروز دهم نیم ساعت گذشته از غروب و نشاید که این کبور بروز یکشنبه افتد یا به سه شنبه و یا بروز آدینه. و نام دیگر آن عاشور باشد. (التفهیم ص 244)
کلمه عبری بمعنی کفارۀ گناه، دهم روز از تشرین که جهودان در آن روزه دارند در مدت 25 ساعت و ابتدا کنند روز نهم پیش از آفتاب فروشدن نیم ساعت و تمام شود بروز دهم نیم ساعت گذشته از غروب و نشاید که این کبور بروز یکشنبه افتد یا به سه شنبه و یا بروز آدینه. و نام دیگر آن عاشور باشد. (التفهیم ص 244)
دهی از دهستان شیروان بخش شیروان چرداول شهرستان ایلام، واقع در 29هزارگزی جنوب چرداول، کنار راه اتومبیل رو شیروان به زنگوان، کوهستانی و گرمسیر، دارای 300 تن سکنه، آب آن از رود خانه کلان، محصول آنجا غلات، ذرت، پنبه، لبنیات و حبوبات، شغل اهالی زراعت و گله داری است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
دهی از دهستان شیروان بخش شیروان چرداول شهرستان ایلام، واقع در 29هزارگزی جنوب چرداول، کنار راه اتومبیل رو شیروان به زنگوان، کوهستانی و گرمسیر، دارای 300 تن سکنه، آب آن از رود خانه کلان، محصول آنجا غلات، ذرت، پنبه، لبنیات و حبوبات، شغل اهالی زراعت و گله داری است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
کشیش پروتستانی است که از سال 1563 تا 1614 میلادی زندگانی میکرد و یکی ازرهبران سرسخت کالیونیسم و مخالف آرمینیوس بوده است، و پیروان عقاید وی را ’گوماریست’ نامیده بوده اند
کشیش پروتستانی است که از سال 1563 تا 1614 میلادی زندگانی میکرد و یکی ازرهبران سرسخت کالیونیسم و مخالف آرمینیوس بوده است، و پیروان عقاید وی را ’گوماریست’ نامیده بوده اند
بخشی از شهرستان قصرشیرین، واقع در قسمت جنوبی شهرستان، از طرف شمال به بخش مرکزی قصرشیرین، از جنوب به بخش صالح آباد و مهران (شهرستان ایلام)، از مشرق به بخش ایران و گیلان شاه آباد و از مغرب به کشور عراق محدود است، قسمت شرقی کوهستانی و قسمتهای مرکزی و غربی تپه ماهور و هوای بخش گرمسیر است، این بخش از 18 آبادی تشکیل شده و حدود 5000 تن سکنه دارد، (از فرهنگ فارسی معین)
بخشی از شهرستان قصرشیرین، واقع در قسمت جنوبی شهرستان، از طرف شمال به بخش مرکزی قصرشیرین، از جنوب به بخش صالح آباد و مهران (شهرستان ایلام)، از مشرق به بخش ایران و گیلان شاه آباد و از مغرب به کشور عراق محدود است، قسمت شرقی کوهستانی و قسمتهای مرکزی و غربی تپه ماهور و هوای بخش گرمسیر است، این بخش از 18 آبادی تشکیل شده و حدود 5000 تن سکنه دارد، (از فرهنگ فارسی معین)
دهی از دهستان فارغان بخش سعادت آباد شهرستان بندرعباس. در 40 هزارگزی خاور حاجی آباد و 5 هزارگزی باختر راه سیاهو. کوهستانی و گرمسیر با60 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا خرما و غلات. شغل اهالی زراعت. راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
دهی از دهستان فارغان بخش سعادت آباد شهرستان بندرعباس. در 40 هزارگزی خاور حاجی آباد و 5 هزارگزی باختر راه سیاهو. کوهستانی و گرمسیر با60 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا خرما و غلات. شغل اهالی زراعت. راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
طومار، (دهار)، طومار، که لوله ای است از سیم یا زر در آن تعویذ نهاده بر گردن بندند، کتاب و نامه و جریده و دفتر و فهرست و دفتر اعمال شخص در روز قیامت، (ناظم الاطباء)، رجوع به طومار شود
طومار، (دهار)، طومار، که لوله ای است از سیم یا زر در آن تعویذ نهاده بر گردن بندند، کتاب و نامه و جریده و دفتر و فهرست و دفتر اعمال شخص در روز قیامت، (ناظم الاطباء)، رجوع به طومار شود
عیسی بن محمد بن احمد بن عمر بن عبدالملک بن عبدالعزیربن جریج، مکنی به ابوعلی (262 - 360 هجری قمری)، اهل بغداد است و چون صحبت ابوالفضل بن طومار هاشمی دریافت به طوماری مشهور گشت، وی از ثعلب و مبرد روایت کند، (المعرب جوالیقی حاشیۀ ص 36)
عیسی بن محمد بن احمد بن عمر بن عبدالملک بن عبدالعزیربن جریج، مکنی به ابوعلی (262 - 360 هجری قمری)، اهل بغداد است و چون صحبت ابوالفضل بن طومار هاشمی دریافت به طوماری مشهور گشت، وی از ثعلب و مبرد روایت کند، (المعرب جوالیقی حاشیۀ ص 36)