معنی طولاس - جستجوی لغت در جدول جو

طولاس

لغت نامه دهخدا

درازتر

آخرین شهری است از اسلام (به شام که بر کران دریای روم است و اندر وی دو جایست که رومیان آنرا بزرگ دارند و به زیارت آیند. (حدود العالم). قلعه ای است در سواحل بحر شام از نواحی طرطوس. (مراصد)

لغت نامه دهخدا

طوماس

(طُ)

مرگائی. مؤلف کتاب حکام که در840 میلادی نگاشته است و از روابط فرقۀ نسطوری با پادشاهان ایران بحث میکند و تاریخ عهد هرقل خسرو دوم را شرح میدهد. (ترجمه ایران در زمان ساسانیان ص 47)
آرتسرونی. مورخ قرن دهم میلادی (ترجمه ایران در زمان ساسانیان ص 46)
از حواریون عیسی (ع). (ایران باستان ج 3 ص 2633)

لغت نامه دهخدا

طولاً

(نِ لِ شُ دَ)

بطول. بدرازا. مقابل عرضاً. بدرازی:... آن دیار تا روم و از جانب دیگر تا مصر طولاً و عرضاً بضبط ما آراسته گردد. (تاریخ بیهقی ص 73) ، عمودی

لغت نامه دهخدا

یولاس

(یُ)

یا یولائوس. ساقی اسکندر یونانی که بنابه برخی داستانها مورد بی مهری او قرار گرفته بود و به همدستی مدیوس و دیگران زهر در جام شراب اسکندر ریخت و او را مسموم کرد. (از ایران باستان ص 1927 و 1931)

لغت نامه دهخدا

طواس

(طَ)

شبی از شبهای محاق، تشت که بدان آب خورند. (منتهی الارب)

لغت نامه دهخدا

طواس

(طَ)

نام جایگاهی است. (معجم البلدان)

لغت نامه دهخدا

ولاس

(وَلْ لا)

گرگ. (از منتهی الارب) (آنندراج). ذئب. (اقرب الموارد)