- طوطی (دخترانه)
- پرنده سبز رنگ و سخنگوست و نام برخی زنان در فارسی دری است.، پرنده ای که بیشتر در نواحی استوایی و جنگلها زندگی می کند
معنی طوطی - جستجوی لغت در جدول جو
- طوطی
- پرنده ایست سبز رنگ که دارای منقار خمیده میباشد، بمناسبت سهولت تقلید آوای آدمی قابل ملاحظه است
- طوطی
- پرنده ای از راسته طوطیان، دارای پرهای سبز و زرد و قرمز و زبان گوشتی و منقار خمیده و قوی که می تواند اصوات را تقلید کند
- طوطی
- پرنده ای با پرهای سبز و سرخ و منقار خمیده که می تواند بعضی اصوات را تقلید کند،
برای مثال در پس آینه طوطی صفتم داشته اند / آنچه استاد ازل گفت بگو می گویم (حافظ - ۷۶۲)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نادرست نویسی توتیک توتی کوچک طوطی کوچک: هر طوطیکی سبز قبایی دارد (منوچهری)
پارسی است توتیا از دارو ها توتیا
طوطی کوچک
درختی در بهشت، برای مثال به باغی در او سایۀ شاخ طوبی / به باغی در او چشمۀ آب کوثر (فرخی - ۵۴)
خوشا
خوشا
جعبۀ کوچک مقوایی یا فلزی
لودی، جوانمرد، باغیرت، رند، بی باک
از مردم طوس، برای مثال فردوسی طوسی، اسدی طوسی، خواجه نظام الملک طوسی، (صفت نسبی، اسم) رنگ سبز که به سفیدی زند، خاکستری، نوعی شال
درازایی مونث اطول پایگاه بلند منسوب به طول مقابل عرضی
پرگری گونه ای کبوتر
نادرست نویسی توتک دودک از پرندگان طوطی
رنگ میان سبز و سرخ، دودی، خاکستری
برهان این واژه را برابر رمید گی و (وحشت وحشی) آورده گمان می رود توری یا تولی باشد برگرفته از توریدن یا تولیدن که رمیدن و به یکسو شدن است بهروز نیز تولی را با وحشی تازی برابر دانسته بیگانه، کسی
نام درختی است در بهشت
ظرف فلزی دردار که در آن چیزها را محفوظ نگه میدارند
هرزه کار و قمار باز و شرابخواره، بی باک و نامقید
خیر و خوشی، سعادت، بهشت، نام درختی در بهشت
ظرفی برای نگه داری یا حمل چیزی به شکل هندسی منظم با ته مسطح، جعبه، به ویژه جعبه کوچک
توی قوطی هیچ عطاری پیدا نشدن: بسیار عجیب و غیرمنتظره بودن
توی قوطی هیچ عطاری پیدا نشدن: بسیار عجیب و غیرمنتظره بودن
جوانمرد، بخشنده، غلامباره
از درازا
درازتر، طولا
طوطی، پرنده ای با پرهای سبز و سرخ و منقار خمیده که می تواند بعضی اصوات را تقلید کند
جشن، شادی
عروسی، ازدواج، جشنی که به مناسبت ازدواج دو نفر برگذار می شود، عرس، پیوگانی، زلّه، طو، بیوگانی
عروسی، ازدواج، جشنی که به مناسبت ازدواج دو نفر برگذار می شود، عرس، پیوگانی، زلّه، طو، بیوگانی
ترکی تازی گشته از توی شادی جشن جشن زناشویی گرسنگی، خیک، کجی دم ملخ و دیگر ها درنوردیده پیچیده گرسنه دخشک پنهانی (دخشک خبر)، جامه پیچیده، چاه دیوار دار، پشتواره، پاسی از شب جشن شادی، ضیافت مهمانی
مار، پنبه، بلند بالا مرد، باشه، شب پره، خرد و ریزه، سخت پیکار، دلیر، گشن تیزورن (ورن شهوت)
مرپرحرف پرگوی. چیزی که پاسپردی آن آشکارباشد: (دراین باب رخصت یجوز للشاعر مالایجوز متمسکی قوی است و بهانه ضرورت شعر مستندی وطی
جماع کردن