مؤنث طالق. زن وارستۀ از قید نکاح. ج، طوالق، شتر مادۀ بر سر خود گذاشته، ناقه ای که شبان جهت خود بگذارد و بر آب ندوشد، لیله طالقه، شب نه گرم و نه سرد. ج، لیال طوالق. (منتهی الارب)
مؤنث طالق. زن وارستۀ از قید نکاح. ج، طوالق، شتر مادۀ بر سر خود گذاشته، ناقه ای که شبان جهت خود بگذارد و بر آب ندوشد، لیله طالقه، شب نه گرم و نه سرد. ج، لیال طوالق. (منتهی الارب)
موضعی است، چاهی است. (منتهی الارب). موضعی است ببرقان و درآن چاهی است. قال ثعلب فی قول الحطیئه: و فی کل ممسی لیله و معرس خیال یوافی الرکب من ام معبد فحیاک ودّ ما هداک لفتیه و خوص باعلی ذی طواله هجّد. نصر گوید: طواله چاهی است در دیار فزاره ازآن بنی مره و غطفان. شماخ گوید: کلا یومی طوالهوصل اروی ظنون ٌ آن مطّرح الظنون. (از معجم البلدان). - یوم طواله، از ایام عرب است. (معجم البلدان)
موضعی است، چاهی است. (منتهی الارب). موضعی است ببرقان و درآن چاهی است. قال ثعلب فی قول الحطیئه: و فی کل ممسی لیله و معرس خیال یوافی الرکب من ام معبد فحیاک ودّ ما هداک لفتیه و خوص باعلی ذی طواله هجّد. نصر گوید: طواله چاهی است در دیار فزاره ازآن بنی مره و غطفان. شماخ گوید: کلا یومی طوالهوصل اروی ظنون ٌ آن مطّرِح الظنون. (از معجم البلدان). - یوم طواله، از ایام عرب است. (معجم البلدان)