دهی از دهستان پائین بخش حومه شهرستان اردستان در 45 هزارگزی خاور اردستان و35 هزارگزی شمال خاوری راه شهراب به نائین. جلگه، معتدل با150 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات و خشکبار و پشم و روغن. شغل اهالی زراعت. راه آن فرعی است. دبستان دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
دهی از دهستان پائین بخش حومه شهرستان اردستان در 45 هزارگزی خاور اردستان و35 هزارگزی شمال خاوری راه شهراب به نائین. جلگه، معتدل با150 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات و خشکبار و پشم و روغن. شغل اهالی زراعت. راه آن فرعی است. دبستان دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
دهی است جزء دهستان قره کهریز بخش سربند شهرستان اراک، واقع در 15هزارگزی راه شوسۀ خمین به اراک. این دهکده کوهستانی و سردسیر با 309 تن سکنه است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و بنشن و شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه بافی و راه مالرو است. این دهکده از دو قسمت بالا و پایین تشکیل شده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است جزء دهستان قره کهریز بخش سربند شهرستان اراک، واقع در 15هزارگزی راه شوسۀ خمین به اراک. این دهکده کوهستانی و سردسیر با 309 تن سکنه است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و بنشن و شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه بافی و راه مالرو است. این دهکده از دو قسمت بالا و پایین تشکیل شده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
شکر. (منتهی الارب). شکر تبرزد. (مهذب الاسماء) ، اسم شکر معقود است که به فارسی آنرا نبات نامند. (فهرست مخزن الادویه). طبرزل. قند ابلوج. طبرزد. (بحر الجواهر). و رجوع به المعرب جوالیقی ص 228 شود
شکر. (منتهی الارب). شکر تبرزد. (مهذب الاسماء) ، اسم شکر معقود است که به فارسی آنرا نبات نامند. (فهرست مخزن الادویه). طبرزل. قند ابلوج. طبرزد. (بحر الجواهر). و رجوع به المعرب جوالیقی ص 228 شود
ناحیتی از سند که قصبۀ آن قصدار است و آن شهری باشد کوچک و آن ناحیه را روستاها و دیهها و شهرهاست، (معجم البلدان)، ناحیتی است بسند با نعمت و چهارپای بسیار و اندر وی مسلمانند و گبرکان بسیار و مستقرپادشاه طوران کیجکانان است و محالی و مندان و شوره از شهرهای ناحیت طوران است، (حدود العالم) ... آن قسمت بین مکران و سیستان و غزنه از مملکت سند که در نقشه های قدیم آن را طوران نویسند و اکنون جزء بلوچستان انگلیس و ایالت غزنین افغانستان واقع شده است، (تاریخ سیستان حاشیۀ ص 206) ناحیۀ مداین راگویند، زهره بن حویه گوید در ایام فتوح: الا بلغا عنی اباحفص آیه و قولا له قول الکمی المغاور بانا اثرنا ان ّ طوران کلهم لدی مظلم یهفو بحمر الصراصر قریناهم عند اللقاء بواتراً تلالا و یسبو عند تلک الحرائر، (از معجم البلدان) از دیه های هرات، (معجم البلدان)
ناحیتی از سند که قصبۀ آن قصدار است و آن شهری باشد کوچک و آن ناحیه را روستاها و دیهها و شهرهاست، (معجم البلدان)، ناحیتی است بسند با نعمت و چهارپای بسیار و اندر وی مسلمانند و گبرکان بسیار و مستقرپادشاه طوران کیجکانان است و محالی و مندان و شوره از شهرهای ناحیت طوران است، (حدود العالم) ... آن قسمت بین مکران و سیستان و غزنه از مملکت سند که در نقشه های قدیم آن را طوران نویسند و اکنون جزء بلوچستان انگلیس و ایالت غزنین افغانستان واقع شده است، (تاریخ سیستان حاشیۀ ص 206) ناحیۀ مداین راگویند، زهره بن حویه گوید در ایام فتوح: الا بلغا عنی اباحفص آیه و قولا له قول الکمی المغاور بانا اثرنا ان ّ طوران کلهم لدی مظلم یهفو بحمر الصراصر قریناهم ُ عند اللقاء بَواتراً تلالا و یسبو عند تلک الحرائر، (از معجم البلدان) از دیه های هرات، (معجم البلدان)
دورپرتاب. دورانداز. تفنگ و جز آن که از فاصله دور بزند. تفنگ و اسلحۀ دیگر که از مسافت دور بر هدف اصابت کند. که پرتاب دور دارد: که تیررسی دور دارد، توپ دورزن، تفنگ دورزن. (یادداشت مؤلف)
دورپرتاب. دورانداز. تفنگ و جز آن که از فاصله دور بزند. تفنگ و اسلحۀ دیگر که از مسافت دور بر هدف اصابت کند. که پرتاب دور دارد: که تیررسی دور دارد، توپ دورزن، تفنگ دورزن. (یادداشت مؤلف)
دهی جز دهستان ارانگۀ بخش کرج شهرستان تهران. کوهستانی و سردسیری است. سکنۀ آن 130 تن است. آب آن از چشمه سار تأمین می شود. و محصول آنجا غلات، لبنیات، عسل و شغل اهالی زراعت و گله داری و کرباس و جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی جز دهستان ارانگۀ بخش کرج شهرستان تهران. کوهستانی و سردسیری است. سکنۀ آن 130 تن است. آب آن از چشمه سار تأمین می شود. و محصول آنجا غلات، لبنیات، عسل و شغل اهالی زراعت و گله داری و کرباس و جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)