جدول جو
جدول جو

معنی طوبانیه - جستجوی لغت در جدول جو

طوبانیه
(رُ)
شهری است از نواحی فلسطین. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

گروهی از فلاسفه که اشیا را زادۀ توهم می دانستند و منکر وجود حقیقی اشیا بودند
فرهنگ فارسی عمید
(طَ رِ)
قریه ای است منسوب بمردی طهمان نام. (از معجم البلدان) (مراصد)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
دراز و نازک مانند شاخ. (منتهی الارب). خوطانه، منه: رجل او جاریه خوطانیه
لغت نامه دهخدا
(طَ نی یَ)
از ریشه لاتین تستینیا که از تستا مشتق است، طشطانه. کلاه خود. مغفر. (دزی ج 2 ص 44)
لغت نامه دهخدا
(طُ طُ نی یَ)
بمعنی طرطبه و طرطبّه است. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(دَ نی یَ)
نوعی از گاو باریک سم تنک پوست که چند کوهان دارد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(دَ یَ)
تباهی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، حماقت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(لَ سَ)
دولت بنی اصفر، نام دولت خاندان اصفر تغلبی است که در اواخر قرن چهارم هجری در بحرین و احسا تأسیس گردید. (از قاموس الاعلام ترکی). و رجوع به اصفر تغلبی و بنی اصفر شود
لغت نامه دهخدا
(خَ نی یَ)
فرقه ای است از صابئیان و آنان را چهارتن معلمان است: عاذیمون، هرمس، اعیانا، اواذی. گویند که اواذی پیاز و باقلی بر آنان حرام کرده است و گفته بروزی سه بار باید نماز کنند و از جنابت غسل واجب دانند، همچنانکه از مسح میت و گوشت خوک و سگ و از مرغان هر ذات مخلب و کبوتر را پلید شمارند و از شراب و سکر و تدخین منع کنند و تزویج را جز با اجازۀ ولی و حضور شهود باطل گویند و میان دو زن جمع نکنند و طلاق را جز بحکم حاکم روایی ندهند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(طَ سَ)
شهری است به اشبیلیه. (منتهی الارب). از شهرهای اندلس و از اعمال اشبیلیه محسوبست. (معجم البلدان). و رجوع به ص 65 روضات الجنات شود
لغت نامه دهخدا
اشترخار، شترخار، خارشتر، مغیلان، خار مغیلان، طرثوث، (از دزی ج 2 ص 66)
لغت نامه دهخدا
(غَ نی یَ)
قهر و غلبه. اجبار و الزام. (دزی ج 2 ص 214)
لغت نامه دهخدا
(کَمْ یَ)
شهری به اسپانیا. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ناحیه ای است در اندلس نزدیک قرطبه. (از قاموس الاعلام ترکی). و رجوع به دزی ج 2 ص 408 و قاموس الاعلام ترکی و قنبان و کنبانی درهمین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(کَمْ نی یَ)
دزی در ذیل ’النعال الکنبانیه’ آرد: صندلهای هندی است مخصوصاً در شهر المنصوره ساخته می شد اما این نام از شهر ’کمبای’، کنبایه گرفته شده است. (از دزی ج 2 ص 491). و رجوع به کنبایه شود
لغت نامه دهخدا
(نی یَ)
مرغی است. (مهذب الاسماء). گنجشک سیاه. (دهار). مرغکی باشد چند قبضۀ کف، خرما و انگور خورد. (از اقرب الموارد). سار ملخ خوار. رجوع به سودانی و سودانیات شود
لغت نامه دهخدا
(حِ نی یَ)
طائفه ای از فلاسفه که منکر وجود حقیقی اشیاء بوده اند و جهان خارج را وهم میپنداشتند و آنرا زادۀ عقول و توهمات و حواس مردم میشمردند. اینان که در قرن سوم هجری در کشور اسلام نفوذ کرده بودند، پیرو افکار شکاکان یونان و مکتب پرون بوده اند. ابن عبدربه داستانی از آمدن یک تن از ایشان به مجلس مأمون آورده گوید: ما همه اشیاء را زادۀ توهم وحسبان دانیم که مردم بقدر عقول خویش تصوری میسازند و در واقع و حقیقت هیچ نیست، پس ثمامه برخاست و سیلی بر روی وی زد که گونۀ او را سیاه نمود. حسبانی فریاد زد یا امیرالمؤمنین (مأمون) در مجلس تو با من چنین کنند ثمامه گفت: مگر من چه کردم ؟ گفت: سیلی بر گونه ام نواختی ! گفت: شاید با عطری روی تو را تدهین کرده باشم و تو چنین پنداشته ای. سپس انشاء کرده گفت:
و لعل ّ آدم امنا
والاب حوا فی الحساب
و لعل ّ ما ابصرت من
بیض الطیور هو الغراب
و عساک حین قعدت قم
ت و حین حئت هوالذهاب
و عسی البنفسج زنبق
و عسی البهار هو الشذاب
و عساک تأکل من خرا
ک و انت تحسبه کباب.
(عقدالفرید ج 2 صص 239-240)
لغت نامه دهخدا
(نی یَ)
نوعی، طعام منسوب به بوران دختر حسن بن سهل، زن مأمون خلیفۀعباسی. (منتهی الارب). طعامی منسوب به بوران و همان بورانی است. (ناظم الاطباء). و رجوع به بورانی شود
لغت نامه دهخدا
(اِ نی یَ)
اشبانیا. اسپانیا. اسپانی. صاحب نفح الطیب گوید اشبانیه نام قدیم اشبیلیه بوده سپس آنرا به تمام اندلس اطلاق کرده اند
لغت نامه دهخدا
(طَ یَ)
زیرکی. (منتهی الارب). زیرک شدن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(ثَنی یَ)
ثوبانی. طایفه ای از مرجئه باشند که به ثوبان بن مرجی انتساب دارند. اینان گویند ایمان عبارت است از اقرار به ایزد تعالی و پیمبران او لیکن چیزهائی که فعل و ترکش از روی تجویز عقل است داخل در ایمان نیست. (سمعانی). فرقه ای از مرجئه و از یاران ثوبان مرجئی هستند. میگویند ایمان عبارت است از شناسائی و اقرار به وجود خدای یگانه و حقانیت رسول او و بکل مالا یجوز فی العقل ان یعقله. و اما ما جاز فی العقل ان یعقله فلیس الاعتقاد به من الایمان. و این گروه بالاجماع قایلند بر این که خدای تعالی اگر در روز واپسین از گنهکاری اغماض کرد و او را بخشود هر یک از گنهکاران را هم که مانند او باشد خواهد بخشود. و همچنین اگر یکی را از آتش دوزخ رهائی عطا فرمود سایرین را هم مانند او از دوزخ رهائی عطا فرماید. این فرقه عقیدۀ ثابتی ندارند بر اینکه مؤمنان بالاخره از دوزخ خارج خواهند شد. ابن غیلان که یکی از پیشوایان این فرقه است بین ارجاء و قدر را جمع کرده است. بدین معنی که افعال بندگان را بخود بندگان نسبت میدهد. و ابن غیلان از کسانی است که به خروج امام قائل میباشند و عقیدۀ او این است که امامی که خروج خواهد کرد حتماً باید از طایفۀ قریش باشد. کذا فی شرح المواقف. و کشاف اصطلاحات الفنون. و رجوع به ابو ثوبان المرجی شود
لغت نامه دهخدا
(شَ نی یَ)
منسوب به شیبان. شیبانیان. رجوع به شیبان و شیبانیان شود
لغت نامه دهخدا
(نی یَ)
نوعی آرد. رجوع به دزی شود
لغت نامه دهخدا
(نی یَ / یِ)
پوست درختی است که آنرا بعربی کرمهالسودا و بفارسی سیاه دارو خوانند و آن مانند عشقه بر درخت پیچد. (برهان) (آنندراج). پوست درخت کرمهالسوداء را نیز نامند. (فهرست مخزن الادویه) (تحفۀ حکیم مؤمن). اینالیس. مالینا. کرمهالسوداء. میمون. (یادداشت بخط مؤلف). و رجوع به لکلرک ج 1 ص 291 شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از لوذانیه
تصویر لوذانیه
ترفند (حلیه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قشبانیه
تصویر قشبانیه
جامه کهنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غضبانیه
تصویر غضبانیه
مونث غضبانی خشمیک مونث غضبانی: قوای غضبانیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غصبانیه
تصویر غصبانیه
قهر و غلبه، اجبار و الزام
فرهنگ لغت هوشیار
پیروان ابو ثوبان مرجئی باور دارند که اگر خدا گناه کسی را ببخشد باید همگی کسانی را که آن گناه را کرده اند ببخشد (فضل بن شادان نیشابوری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رهبانیه
تصویر رهبانیه
هیرسایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روحانیه
تصویر روحانیه
مینوی گرایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوقانیه
تصویر دوقانیه
تباهی، گولی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوطانیه
تصویر بوطانیه
سیاه دارو از گیاهان دارویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دربانیه
تصویر دربانیه
گاو کوهه گاو کوهان دار از جانوران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طرطانیه
تصویر طرطانیه
کرم خاکی
فرهنگ لغت هوشیار