جدول جو
جدول جو

معنی طوامس - جستجوی لغت در جدول جو

طوامس
(طَ مِ)
جمع واژۀ طامس. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
طوامس
جمع طامس، دور ها ناپدید ها
تصویری از طوامس
تصویر طوامس
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خَ مِ)
جمع واژۀ خامسه. (یادداشت بخط مؤلف) : و علامات درج و دقایق و ثوانی و ثوالث و روابع و خوامس و هبوط بنوشت. (سندبادنامه ص 64).
- ابل خوامس، شتران که نوبت آب آنها روز چهارم بعد سه روز باشد. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(طُ)
مرگائی. مؤلف کتاب حکام که در840 میلادی نگاشته است و از روابط فرقۀ نسطوری با پادشاهان ایران بحث میکند و تاریخ عهد هرقل خسرو دوم را شرح میدهد. (ترجمه ایران در زمان ساسانیان ص 47)
آرتسرونی. مورخ قرن دهم میلادی (ترجمه ایران در زمان ساسانیان ص 46)
از حواریون عیسی (ع). (ایران باستان ج 3 ص 2633)
لغت نامه دهخدا
نهری است به اسپانیا واقع در شهر طلمنکه که پلی عظیم به سبک رومی بر روی آن بنیان نهاده شده است. رجوع به الحلل السندسیه ج 2 ص 51 و 53 شود
لغت نامه دهخدا
(طَ یِ)
طواویس. شهرکی است نام او ارقود است و در وی مردمانی بوده اند با نعمت و تجمل و از تجمل هر کسی در خانه یکی و دو طاوس می داشته اند و عرب پیش از این طاوس ها ندیده بوده اند چون در بخارا طاوس بسیار دیدند آن دیه را ذات الطوایس نام کردند و نام اصلی او برخاست و بعد از آن ذات را نیز رها کردند و طوایس گفتند و در وی مسجدجامع است و شارستانی عظیم دارد و در ایام قدیم آنجا بازار بوده است و بفصل تیرماه ده روز رسم آن بازار چنان بوده است که هرچه آخریان معیوب بودی از برده و ستور و دیگر آخریان با عیب همه بدین بازار فروختندی و بازار رد کردن امکان و سامان نبودی و هیچ شرطی نپذیرفتی نه فروشنده و نه خرنده را و هر سالی بدین بازار ده هزار کس بیشتر حاضر آمدی از بازرگانان و اصحاب حوائج چنانکه از فرغانه و چاچ و جایهای دیگر بیامدندی و با منفعت بسیار بازگشتندی و بدین سبب اهل این دیه توانگر بوده اند و سبب توانگری ایشان کشاورزی نبوده است و بر شاهراه سمرقند است و تا بخارا هفت فرسنگ است. (تاریخ بخارا ص 13 و14). و رجوع به طواویس شود
لغت نامه دهخدا
(قَ مِ)
گویا جمع قامسه است. (از اقرب الموارد). بلاها. (منتهی الارب). بلاها و داهیه ها. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، جمع واژۀ قومس. رجوع به قومس شود
لغت نامه دهخدا
(شَ مِ)
جمع واژۀ شامس. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به شامس شود
لغت نامه دهخدا
(رَ مِ)
بادها که راه و پی را ناپدید کند. (منتهی الارب) (آنندراج). بادهایی که آثار را بپوشاند. (از اقرب الموارد). رامسات. (منتهی الارب). جمع واژۀ رامسه، و آن بادهایی را گویند که آثار را بپوشاند و یا خاک شهری را به شهری دیگر که بین آنها چند روز راه فاصله باشد ببرد. (از معجم متن اللغه) ، مرغ که به شب پرد یا هر جانور که بوقت شب بیرون آید. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). جمع واژۀ رامس، مرغ و هرجانوری که به شب بیرون آید. (از معجم متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
دور. بعید، ناپدید. ناپیدا. پنهان، ناپدیدکننده. (منتهی الارب) (آنندراج). محوکننده، رجل طامس القلب، مرد دل مرده. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(طَ)
شبی از شبهای محاق، تشت که بدان آب خورند. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(طَ)
نام جایگاهی است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از روامس
تصویر روامس
شب پرگان، شب گردان: جانور، باد پوشنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طامس
تصویر طامس
دور، ناپدید، ناپدید کننده، مرده دل
فرهنگ لغت هوشیار