جدول جو
جدول جو

معنی طوالش - جستجوی لغت در جدول جو

طوالش
(طَ لَ)
نام یکی از شهرستانهای استان یکم کشور. مشخصات آن بطور خلاصه بشرح زیر است: حدود از طرف شمال به بخش آستارا از شهرستان اردبیل، از جنوب به دهستان ماسوله از شهرستان فومن، از خاور به دریای خزر، از جنوب خاوری به دهستان کسگرات شهر فومن، از باختر به خطالرأس سلسلۀ جبال البرز که مقسم المیاه آن حد طبیعی این شهرستان با شهرستان خلخال محسوب است. عرض و طول جغرافیائی: طول 48 درجه و 30 دقیقه الی 49 درجه و 14 دقیقه، عرض 37 درجه و 18 دقیقه الی 38 درجه و 16 دقیقه. مساحت شهرستان در حدود چهارهزار کیلومتر مربع است. آب و هوای شهرستان طوالش مانند سایر نقاط گیلان مرطوب معتدل و بارندگی آن بسیار ولی بواسطۀ مجاورت باکوهستان و وجود استخر و مزارع برنج هوای آن ناسالم است و به این مناسبت اکثر سکنه تابستان به ییلاقات کوچ می نمایند. وضعیت کلی طبیعی: شهرستان طوالش از نظر طبیعی به دو قسمت مشخص تقسیم میگردد: 1- جلگه: این قسمت در کنار دریا واقع است، عرض آن در جنوب شهرستان در حدود 15هزار و در قسمت شمال 3هزار گز است یعنی هر قدر که از جنوب به شمال نزدیک میشود جلگه کم عرض تر میگردد. این منطقۀ جنگل زار بمرور زمان تبدیل به مزارع برنجکاری شده فعلاً بطور تقریب نصف اراضی جنگل و نصف دیگر مزرعه است. قسمت دوم کوهستانی: سلسلۀ جبال البرز در این قسمت موازی با کرانۀ دریا و تقریباً شمالی جنوبی است. فاصله تقریبی خطالرأس اصلی سلسله با دریا در جنوب شهرستان تقریباً 50هزار و در قسمت شمال 20هزار گز مربع است. کوهستان مزبور تا ارتفاع 1200 متر بطور تقریب پوشیده از اشجار و جنگل و انبوه است که جز از راههای محدود در خطالقعر دره ها عبور از نقاط دیگر غیرممکن و از ارتفاع 1200 گز به بعد از فشردگی اشجار کم شده بتدریج جنگل تمام میشود بنابراین قسمت های مرتفع سلسلۀ جبال عاری از جنگل و علت اصلی آن برودت زیاد است. ارتفاع متوسط قلل این کوهستان از 2هزار و پانصد تا 3هزار گز است. رودخانه: رودخانه های شهرستان از جنوب بشمال بشرح زیر است و عموماً از ارتفاعات مذکور سرچشمه گرفته، در قسمت جلگه پس از مشروب نمودن قراء شهرستان بدریای خزر منتهی می گردند و عبارتند از رودخانه های ماسال، شاندرمن، چاف رود، شفارود، دنیاچال، دیکاسرا، کیلاسرا، ناورود، گرگانرود، هره دشت، خطبه سرا، شیرآباد، حویق، چوبر، لمر. طویل ترین و پرآبترین رود خانه شهرستان شفارود و گرگان رود است.
سازمان اداری شهرستان: در زمانهای قدیم شهرستان طوالش به خمسۀ طوالش معروف به ود، منظور از خمسه همان بلوک پنجگانه گرگانرود، اسالم طالشدولاب، شاندرمن، ماسال میباشند ولی فعلاً طبق سازمان وزارت کشور شهرستان طوالش از 3 بخش بنام:
1- بخش مرکزی (دهستانهای گرگانرود شمالی و جنوبی لیسار هره دشت و اسالم)
2- بخش رضوانده (دهستانهای پسره سر، میانده، خشابر، گیل دولاب)
3- بخش ماسال شاندرمن (دهستانهای شاندرمن ماسال) تشکیل گردیده است. جمیع قراء شهرستان 155 آبادی بزرگ و کوچک و جمعیت آن در حدود 78هزار تن است. زبان و مذهب: زبان مادری سکنۀ شهرستان به استثنای دهستان گیل دولاب که گیلگی است طالشی (زبان طالشی یکی از شعب فارسی است) ولی چون از طرفی بخلخال و از طرف دیگر به گیلان متصل است و با سکنۀ آن حدود معاشرت دارند بزبان ترکی و گیلکی آشنا هستند. مرکز شهرستان: طبق سازمان شفارود مرکز شهرستان بوده ولی چون خارج از راه شوسه و کنار دریا واقع شده چندی مرکز شهرستان به آبادی پونل و اخیراً به هشت پر منتقل شده است. راه شوسۀ اسفالتۀ بندر انزلی به آستارا تقریباً از وسط بخشهای رضوانده و مرکزی عبور می نماید، فقط بخش ماسال شاندرمن فاقد راه شوسه است.
محصولات: اراضی جلگۀ شهرستان طوالش مانند سایر نقاط گیلان است ولی از حیث برداشت محصولات بعلت ناسالم بودن هوا و در نتیجه ییلاق رفتن سکنه جز برنج و مختصر ابریشم محصولات دیگری ندارد. ولی نگاهداری اغنام و احشام قابل ملاحظه است و همه سال در فصل تابستان گله داران به ییلاق کوچ مینمایند. در اغلب آبادیهای شهرستان فقط چند تن برای آبیاری برنج و نگهبانی اماکن باقی میمانند.
ییلاق سکنه تقریباً سرچشمۀ رودخانه های مذکوربوده و تقریباً از ارتفاع 1200 متر بالا است، چشمه سارهای کوهستانی ییلاقات بهمان نام قراء قشلاقی نامیده میشود و برخی از قراء ییلاقی مانند آق اولر در گرگانرودو آق مسجد در طالشدولاب و غیره در زمستان چند خانوار سکنه دارند. در آبادیهای ساحلی زیر شعبات شیلات دائر است و در فصول مقتضی به صید ماهی میپردازند: شفارود، دنیاچال، سیاه چال، گرگانرود، هره دشت، خطبه سرا، حویق، چلمه سرا. مراکز بازرگانی: در شهرستان طوالش مانند سایر نواحی گیلان همه هفته در روزهای معین در نقطه ای بازار عمومی دایر میگردد و زارعین محصولات خود را در آن بازار بفروش رسانیده و احتیاجات خودشان را از پیله وران سیار خریداری مینمایند. روزهای شنبه بازار ماسال و سه شنبه بازار پره سر، چهارشنبه بازار (بین رضوانده و ارده جان) ، پنجشنبه بازار (بین سید شرفشاه و رضوانده) ، جمعه بازار شاندرمن و بعلاوه در هشت پر، ناورودلیسار، خطبه سرا و حویق بازار دائمی وجود دارد. بخش مرکزی شهرستان طوالش از دهستان های گرگانرود، اسالم، لیسار، هره دشت تشکیل گردیده است. این بخش در قسمت شمالی شهرستان واقع شده. جمع قراء بخش 48 آبادی بزرگ وکوچک و جمعیت آن در حدود 40هزار تن است. خلاصۀ اطلاعات درباره بخشها و دهستانهای این شهرستان در جای خود شرح داده شده است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طوالع
تصویر طوالع
طالع ها، بخت ها، اقبال ها، سرنوشت ها، طلوع کننده ها، جمع واژۀ طالع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طوال
تصویر طوال
طویل ها، دراز ها، جمع واژۀ طویل
فرهنگ فارسی عمید
(خَ مَ حَلْ لَ)
دهی است جزء دهستان گیل دولاب بخش رضوانده شهرستان طوالش. دارای 187 تن سکنه. آب آن از شفارود و محصول آن برنج و ابریشم و کنف و صیفی و شغل اهالی زراعت و راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(طَ)
غایت زمانه. گویند: لااتیک طوال الدهر (و یضم) و یقال طال طوالک و طیالک (بالکسر) ایضاً، ای عمرک او مکثک او غیبتک. (منتهی الارب). عمر، درنگ. (منتخب اللغات).
- طوال الدار، صحن دراز. (منتهی الارب).
- طوال الدهر، هرگز. هیچوقت
لغت نامه دهخدا
(طَوْ وا)
اصطلاحی است در بندرلنگه و نواحی بمعنی آنکه معامله و تجارت مروارید کند
لغت نامه دهخدا
(دِهْ)
دهی است جزء دهستان اسالم بخش مرکزی شهرستان طوالش که در 10 هزارگزی جنوب هشت پر در جلگه واقع است. ناحیه ایست معتدل و مرطوب و دارای 607 تن سکنه، آب آنجا از رود خانه ناوچشمه تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و برنج و پشم و لبنیات و شغل مردمش زراعت و گله داری و جوراب بافی وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
دهی است جزء دهستان اسالم بخش مرکزی شهرستان طوالش. واقع در 11 هزارگزی جنوب خاوری هشت پر و 2 هزارگزی دریا و خاور شوسۀ بندر انزلی به آستارا. ناحیه ای است واقع در جلگه با آب و هوای معتدل و مرطوب و مالاریایی. سکنۀ آنجا 100 تن که شیعی و سنی مذهبند و بزبان طالشی و فارسی تکلم می کنند. آب این ده از رود خانه محلی و محصول عمده آن برنج و شغل اهالی زراعت و راه مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
دهی است از دهستان گرگان رود شمالی بخش مرکزی شهرستان طوالش. در 37 هزارگزی شمال هشت پر و 3 هزارگزی شمال حویق سر راه شوسۀآستارا واقع شده است. جلگه و مرطوب است. 1725 تن سکنه دارد. از چشمه و رودخانه آبیاری میشود. از محصولاتش غلات، لبنیات، عسل، چای، گیلاس، سیب و پرتقال است. مردمش بکشاورزی اشتغال دارند. سر راه شوسه 5 قهوه خانه و چند دکان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(هَِ)
دهی از دهستان پره سر طالشدولاب که در بخش رضوانده شهرستان طوالش واقع است و 405 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(طُ)
دراز. (منتهی الارب).
- طوال الدهر. رجوع به طوال الدهر ذیل طوال شود
لغت نامه دهخدا
(رِضْ دِهْ)
دهی از دهستان گیل دولاب بخش رضوانده شهرستان طوالش. در سازمان کشور مرکزبخش است ولی مرکز بخش فعلاً در قریۀ پونل واقع است. مختصات جغرافیایی آن به شرح زیر است: طول 49 درجه و8 دقیقه و 30 ثانیه، عرض 37 درجه و 32 دقیقه. این آبادی در 33هزارگزی بندر انزلی به آستارا واقع است و راه شوسۀ چهارشنبه بازار و سیدشرفشاه از این محل منشعب می شود. سکنۀ فعلی بخش 300 تن و آب آشامیدنی و مزروعی آن از رود خانه شفارود و محصول عمده آن برنج وصیفی است. اخیراً درمانگاهی در این محل بنا شده و ادارات فرهنگ و بهداری بخش و مرکز دستۀ ژاندارمری دراین آبادی است و روزبروز به اهمیت آن افزوده می شود. دبستان نیز دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(پُ)
دهی است از دهستان گیل دولاب بخش رضوانده شهرستان طوالش واقع در 6هزارگزی خاور رضوانده و یک هزارگزی جنوب راه شوسۀ انزلی. منطقه ای است جلگه ای و هوایی معتدل مرطوب دارد. سکنۀ آن 324 تن است. آب آن از رود خانه شفارود و چاه تأمین میشود و محصولش برنج و ابریشم، و شغل مردم زراعت و مکاری گری است و راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
از بلوکات طوالش گیلان. عده قری 26، مساحت 15 فرسخ و مرکز بازار گرگانرود است. حد شمالی آستارا و بحر خزر، شرقی بحر خزر، جنوبی ییلاقات اردبیل و غربی اسالم و محلات اردبیل. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 29). ناحیه ای است کوهستانی. طول از شمال به جنوب 48 و عرض 33 هزار گز، مرکز آن شهر ریگ است که به گرگان رود معروف است. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 280)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
دهی است از دهستان هره دشت بخش مرکزی شهرستان طوالش، واقع در 17 هزا گزی شمال هشت پر سر راه شوسۀ انزلی به آستارا، با 330 تن سکنه. آب آن از رود خانه هره دشت و چشمه تأمین میشود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(مَ حَلْ لَ)
دهی است از دهستان شاندرمن بخش ماسال شاندرمن شهرستان طوالش، واقع در 10هزارگزی شمال خاوری ماسال با 160 تن جمعیت. آب آن از چشمه و رودخانه و راه آن مالرو است. محل چموش دوزان جزء میرمحله محسوب شده است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(نُ رَ)
دهی است از دهستان گرگانرودبخش مرکزی شهرستان طوالش، در 35 هزارگزی شمال هشت پربر سر راه انزلی به آستارا، در جلگۀ معتدل هوای مرطوبی واقع است و 904 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه، محصولش غلات و برنج و لبنیات و عسل و سیب و گیلاس، شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(طَوْ وا)
نیک دراز. (منتهی الارب). سخت دراز. بسیار دراز. (منتخب اللغات)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
دهی است از دهستان گیل دولاب بخش رضوانده شهرستان طوالش در 10 هزارگزی شمال شرقی رضوانده در جلگۀ معتدل هوای مرطوبی واقع است و 925 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه شفارود، محصولش برنج و ابریشم و شغل مردمش زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
طایفه ای از مردم گیلان. ج، طوالش. صاحب برهان ذیل ’تالش’ آرد: قومی باشند از مردم گیلان و در حاشیۀ آن بقلم دکتر معین چنین است: تالش بقول بعضی مبدل و محرف ’کادوس’ است و آن قومی بود که در زمان باستان بس انبوه بودند و در کوهستان شمالی ایران نشیمن داشتند و چون بارها به گردنکشی برخاستند و با پادشاهان هخامنشی از در نافرمانی درآمدند از اینجا نام ایشان در تاریخها آمده و امروز مترجمان کادوش را که تلفظ صحیح آن است ’کادوس’ نویسند. جایگاهی که برای کادوشان در تاریخها یاد کرده اند امروز منطبق با جایگاه تالشان میباشد. رجوع کنید به مقالات کسروی ج 1 ص 180 و نامهای شهرها و دیه ها تألیف وی دفتر یکم و رجوع به تاریخ زندیه ج 1 ص 78 تألیف دکتر هدایتی و طالش دولاب شود
لغت نامه دهخدا
(گُ لِ)
عمل گوالیدن. نما. نمو. ریع. فزونی. برکت. (یادداشت مؤلف) :
نه گاه بسودن مر او را نمایش
نه گاه گوالش مر او را گرانی.
فرخی.
و رجوع به گوالیدن شود
لغت نامه دهخدا
(طَ لِ)
جمع واژۀ طالب
لغت نامه دهخدا
(طَ لِ)
جمع واژۀ طالع و طالعه. (آنندراج) (غیاث) ، صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: طوالع عبارت از درجۀ برابری است که به ازاء مطالع است چنانکه یاد کردیم، طوالع در اصطلاح صوفیه اول چیزی که پیداشود از تجلیات اسماء الهیه بر باطن بنده و آراسته گرداند اخلاق او را به نور باطن. کذا فی کشف اللغات
لغت نامه دهخدا
(طَ لِ)
جمع واژۀ طالقه. زن های وارسته از قید نکاح. رجوع به طالقه شود
لغت نامه دهخدا
(طَوْ وا لَ)
تأنیث طوّال. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(طُ نَ)
موضعی است، چاهی است. (منتهی الارب). موضعی است ببرقان و درآن چاهی است. قال ثعلب فی قول الحطیئه:
و فی کل ممسی لیله و معرس
خیال یوافی الرکب من ام معبد
فحیاک ودّ ما هداک لفتیه
و خوص باعلی ذی طواله هجّد.
نصر گوید: طواله چاهی است در دیار فزاره ازآن بنی مره و غطفان. شماخ گوید:
کلا یومی طوالهوصل اروی
ظنون ٌ آن مطّرح الظنون.
(از معجم البلدان).
- یوم طواله، از ایام عرب است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از طوال
تصویر طوال
جمع طویل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طالش
تصویر طالش
نادرست نویسی تالش بخشی از استان گیلان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوالش
تصویر گوالش
عمل گوالیدن: نما نمو نشو و نما، فزونی ریع، برکت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طوالع
تصویر طوالع
جمع طالع
فرهنگ لغت هوشیار
جمع طالقه، هلیدگان (طلاق گرفتگان) خنک نه گرم و نه سرد جمع طالقه زنهای رسته از قید نکاح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوالش
تصویر گوالش
((گُ لِ))
نمو، نشو و نما، فزونی، برکت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طوال
تصویر طوال
((طَ وّ))
بسیار دراز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گوالش
تصویر گوالش
رشد
فرهنگ واژه فارسی سره
طولانی بودن، طول
دیکشنری اردو به فارسی