معنی طوازج - جستجوی لغت در جدول جو
طوازج
(طَ زِ)
جمع واژۀ طازجه. (منتهی الارب)
ادامه...
جَمعِ واژۀ طازجه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
موازج
(مَ زِ)
جمع واژۀ موزج. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد)
ادامه...
جَمعِ واژۀ موزج. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
طازج
(زَ)
تازه. معرب است. (منتهی الارب). سخن راست و نیکو و پاکیزه. (منتهی الارب) (قطر المحیط) ، خالص از هر چیزی. (منتهی الارب)
ادامه...
تازه. معرب است. (منتهی الارب). سخن راست و نیکو و پاکیزه. (منتهی الارب) (قطر المحیط) ، خالص از هر چیزی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
طواز
(طَوْ وا)
نرم، کلانسال از مردم و جز آن. (منتهی الارب)
ادامه...
نرم، کلانسال از مردم و جز آن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا