جدول جو
جدول جو

معنی طواب - جستجوی لغت در جدول جو

طواب
(طَوْ وا)
خشت پز. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
طواب
خشت پز آگور پز کوره پز
تصویری از طواب
تصویر طواب
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طوال
تصویر طوال
طویل ها، دراز ها، جمع واژۀ طویل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طواف
تصویر طواف
کسی که چیزی را برای فروش در کوچه و بازار می گرداند، کاسب دوره گرد، بسیار طواف کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طناب
تصویر طناب
رسن، ریسمان، رشتۀ کلفت
طناب انداختن: کمند انداختن، با کمند کسی را گرفتار ساختن، ریسمان به گردن کسی انداختن و او را خفه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طوابع
تصویر طوابع
طابع ها، مهرزن ها، سجیه ها، خوی ها، سرشت ها، طبع کننده ها، چاپ کننده ها، جمع واژۀ طابع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نواب
تصویر نواب
نایب ها، وکیل ها، گماشتگان، جمع واژۀ نایب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تواب
تصویر تواب
بازگشت کننده از گناه، توبه کننده، بخشایندۀ گناه، ارزانی دارندۀ توبه، توبه پذیرنده، از صفات باری تعالی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صواب
تصویر صواب
مقابل خطا، راست و درست، حق، لایق، سزاوار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جواب
تصویر جواب
مقابل سؤال، پاسخ،
آنچه در مقابل خطاب، دعا، اعتراض، آزمون، معادلۀ ریاضی یا نامه گفته و نوشته می شود،
کنایه از جبران،
در علوم ادبی استقبال
جواب دادن (گفتن): پاسخ گفتن، پاسخ دادن
جواب شافی: پاسخ قاطع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طواف
تصویر طواف
دور کعبه گشتن، گرد چیزی گشتن، پیرامون چیزی گشتن، دور زدن
طواف نسا: از اعمال حج تمتع که پس از سعی میان صفا و مروه انجام می دهند و دو رکعت نماز می خوانند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طلاب
تصویر طلاب
طالب ها، طلب کننده ها، جوینده ها، خواهنده ها، خواهان ها، محصل ها، دانش آموز ها، جمع واژۀ طالب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نواب
تصویر نواب
عنوانی که به شاهزادگان اطلاق می شد مثلاً نواب والا
فرهنگ فارسی عمید
(طَ بِ)
جمع واژۀ طابق. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اَطْ)
جمع واژۀ طوب، آجر و آن جمع قله است. (از معجم البلدان) ، پاکتر. (مهذب الاسماء). خوب تر. طیب تر. پاکیزه تر. (آنندراج) (غیاث) (فرهنگ نظام).
- امثال:
اطیب اللحم عوذه. (مجمع الامثال در ذیل اخبث).
، حلال تر. (ناظم الاطباء) ، خوشتر. (مهذب الاسماء) : و یقال اطیب بقاع الدنیا اربعه: شعب بوان و صغد سمرقند و نهرالابله وغوطه دمشق. (یادداشت مؤلف) : و تلک الالحان اطیب لان تلک الاجسام احسن ترکیباً. (رسایل اخوان الصفا) :
سال امسال تو ز پار اجود
روز امروز تو ز دی اطیب.
فرخی.
تا سلام و تحیت ما را اطیبه... بخان رساند. (تاریخ بیهقی). واطیب البزما یرتفع من مرو. (صورالاقالیم اصطخری).
خجسته بادت عید و چو عید باد مدام
همیشه روز و شب تو ز یکدگر اطیب.
؟
- ما اطیبه، چه پاکیزه و خوش است. (ناظم الاطباء).
- امثال:
اطیب من الحیاه.
اطیب من الماء علی الظّماء. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اَطْ)
از قرای فیّوم است. و نام آن هنگام فرمانروایی عبدالله بن سعد بن ابی سرح بر مصر آمده است و در مصر شنیدم که اطواب و فیوم از اعمال بهنسا از نواحی مصر است و دو موضع مزبور نزدیک به یکدیگراند. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از طباب
تصویر طباب
جمع طبالبه، نورد ابرها جامه های پیشگشاده پزشکی ها
فرهنگ لغت هوشیار
جمع طالب، جویندگان خواهندگان باز جست باز خواست بیشخواه خواستن حق خود را از کسی مطالبه باز جست کردن، جمع طالب خواهندگان، طالب علمان محصلان علوم قدیمه. مطالبه، خواستن حق خود را از کسی جمع طالب و طلبه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طوال
تصویر طوال
جمع طویل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طواف
تصویر طواف
طوف، گرد و پیرامون کعبه گشتن، گرد بر چیزی بر آمدن، دور زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صواب
تصویر صواب
راست، درست، مصلحت، ضد خطا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تواب
تصویر تواب
توبه پذیرنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شواب
تصویر شواب
جمع شابه، زنان جوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خواب
تصویر خواب
حالت آسایش و راحتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اواب
تصویر اواب
توبه کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جواب
تصویر جواب
پاسخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثواب
تصویر ثواب
مزد، پاداش، جزاء کار خوب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زواب
تصویر زواب
برگشتگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دواب
تصویر دواب
چهار پایان، حیوانات بارکش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بواب
تصویر بواب
دربان دربان نگهبان در سرای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طوابق
تصویر طوابق
جمع طابق، از ریشه پارسی تابه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طواط
تصویر طواط
مرد شجاع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طلاب
تصویر طلاب
خواهندگان، دین آموزان، هاوشتان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از طناب
تصویر طناب
ریسمان، کمند
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جواب
تصویر جواب
پاسخ
فرهنگ واژه فارسی سره