جدول جو
جدول جو

معنی طهرمس - جستجوی لغت در جدول جو

طهرمس
(طَ)
دهی است به مصر. (مراصد الاطلاع) (منتهی الارب) (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هرمس
تصویر هرمس
(پسرانه)
از خدایان اولمپی، نام پسر زئوس و مایا
فرهنگ نامهای ایرانی
(طُ هَُ مُ)
منسوب به طهرمس از قراء مصر. (انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
نهری است به اسپانیا واقع در شهر طلمنکه که پلی عظیم به سبک رومی بر روی آن بنیان نهاده شده است. رجوع به الحلل السندسیه ج 2 ص 51 و 53 شود
لغت نامه دهخدا
(طِ رِ)
بعربی اسم لبن است. (فهرست مخزن الادویه) (بحرالجواهر)
لغت نامه دهخدا
(هَِ مِ)
پسر زئوس و مایا از جوانترین پلیادها است. وی در غاری واقع در کوه سیلن در جنوب آرکادی به دنیاآمد و از آغاز تولد بسیار رشید و نیرومند بود و با ربودن قسمتی از احشام متعلق به آپولون صاحب گله ای شدپس از مدتی موفق به اختراع نای شد و آپولون نای او را در مقابل چوبدستی طلایی خرید. و فن پیشگویی را نیزبه وی آموخت. زئوس از این پیشرفتهای فرزند خود خوشحال بود. در افسانه های یونان هرمس معمولاً به صورت مأمور الهی، حامل قهرمانان و غیره تجلی می کند. وی همچنین ترجمان مشیت الهی است و در برخی از افسانه ها او را خدای راهزنی و تجارت و در عین حال راهنمای مسافران دانسته اند. مجسمه اش را در چهارراهها به شکل ستونی که نیمۀ بالایش شبیه انسان و آلت مردیش بسیار آشکار است نصب می کردند. وی همچنین در اساطیر کهن یونان نگهبان شبانان است و در پاره ای از تصویرها او را همراه گوسفندی که به دوش دارد می بینیم. گروهی از قهرمانان اساطیری کهن فرزند او هستند که از جملۀ آنها اتولیکوس جد اولیس، اورتیتوس، آبدروس ندیم هراکلس معروفترند. کاملترین تصویر هرمس او را با کفش های بالدار و کلاهی با لبۀ بلند در حالی که چوبدستی مخصوص را که علامت رسالت الهی اوست به دست دارد نشان میدهد. (نقل به اختصار از فرهنگ اساطیر یونان و روم، اثر پیر گریمال، ترجمه بهمنش). شخصی است که بربط را او بهم رسانید. (برهان) (یادداشت مؤلف از حاشیۀ فرهنگ اسدی نسخۀ نخجوانی) :
بدو گفت هرمس چرایی دژم
نه همچون منی دلت مانده بغم.
عنصری
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
نام ادریس پیغمبر و او پیغمبری بوده است و پادشاهی و حکمت را با هم داشته و علوم ریاضی را که حساب و هندسه و هیأت باشد او آورده است. (از برهان). رجوع به ادریس شود
بابلی. جامع اعداد و حکمت بوده و شاگرد فیثاغورث است. (برهان). یکی از اعلام و مشاهیر کلدانی و مشهور بصابی. (ابن الندیم). رجوع به هرمس نام ادریس پیغمبر... شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از هرمس
تصویر هرمس
((هُ مُ یا هِ مِ))
هرمز، اورمزد، نام سه حکیم معروف که اولین آن ها ادریس پیامبر بوده و دو هرمس دیگر یکی از بابل بود و دیگری از مصر
فرهنگ فارسی معین
پا به فرار گذشته، رمیده
فرهنگ گویش مازندرانی