جدول جو
جدول جو

معنی طنی - جستجوی لغت در جدول جو

طنی
(طُ نی ی)
مرد تندار پرگوشت. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طنین
تصویر طنین
(دخترانه)
انعکاس صوت، پژواک، خوش آهنگی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از طنین
تصویر طنین
انعکاس صدا، پژواک، خوش آهنگی، صدای ناقوس، زنگ و مانند آنکه در گوش می پیچد، صدای مگس، پشه یا زنبور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طنین انداز
تصویر طنین انداز
ویژگی آنچه ایجاد طنین می کند
فرهنگ فارسی عمید
(زَ طَنْ نی)
عبدالله بن فرج ملکی، محدث است. (از منتهی الارب). واژه ی محدث از ریشه ’حدیث’ گرفته شده و به کسی اطلاق می شود که تخصص در نقل، حفظ و تحلیل احادیث دارد. این فرد معمولاً بر متون حدیثی مسلط است و می تواند صحیح را از ضعیف تشخیص دهد. محدثان نقش نگهدارنده سنت نبوی را داشتند و از طریق کتابت یا روایت شفاهی، احادیث را به نسل های بعدی منتقل کردند. برخی از معروف ترین محدثان عبارتند از بخاری، مسلم، ترمذی و نسائی.
لغت نامه دهخدا
(طَ)
آواز مگس. (منتهی الارب). بانگ مگس. (منتخب اللغات) (مهذب الاسماء). آواز کردن مگس. (تاج المصادر). وزوز. بانگ پشه. (مهذب الاسماء). بانگ گوش. (مهذب الاسماء) (دهار). آواز گوش. (منتخب اللغات). بانگ تشت. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب). آواز طشت و طاس. (منتخب اللغات). بانگ طنبور. (مهذب الاسماء). بانگ بط و جز آن. (منتهی الارب). آواز کردن بط. (تاج المصادر). بانگ پنگان. (منتهی الارب). بانگ کردن رویینه و مس. (زوزنی). و صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد، در لغت صدای مگس باشد. و در عرف پزشکی، آوازی است که بگوش آدمی رسد ولی نه از خارج. و فرق بین طنین و دوی آنست که آهنگ طنین تیزتر و لطیفتر و صدای دوی، نرمتر و ستبرتر است. کذا فی بحر الجواهر: و اندر دماغ آوازها افتد همچون آواز حرکت درختان یا آواز جلاجل یا آواز آسیا و مانند آن، و این آوازها را بتازی طنین و دوی گویند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و علاج طنین و دوی و آوازهاء دروغین شنیدن. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). بیخ حنظل رااندر روغن بجوشانند و بگوش اندر چکانند، آوازها که اندر گوش افتاده باشد برود، و آن آوازها را به تازی طنین گویند و دوی نیز گویند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی).
زبان مرغان خواهی طنین چرخ شنو
در سلیمان جوئی به صدر خواجه شتاب.
خاقانی.
مرا ز هاتف همت رسد بگوش خطاب
کزین رواق طنینی که میرود دریاب.
خاقانی.
اشکمش گفتی جواب بی طنین
که اباد اﷲ کید الکافرین.
مولوی.
کیمیاسازان گردون را ببین
بشنو از میناگران هر دم طنین.
مولوی.
کی از طنین ذبابی پلنگ راست زیان
کی از حنین حبابی نهنگ راست خطر.
قاآنی.
- طنین الاذن، الریح فی الاذن.
- طنین ذوالاربع، در سامعه سه قسمت میشود، دو قسمت در نسبت 89 که آنها را طنینی گویند و ’ط’ علامت آنست، و یک قسمت را که کوچکتر است درنسبت 2021 بقیه نامند.
- طنین صوت، (اصطلاح فیزیک) عبارتست از طرز ترکیب اصوات اصلیه با اصوات فرعیه
لغت نامه دهخدا
(بَ)
منسوب به بطن، شکم.
لغت نامه دهخدا
(اِءْ)
داغ کردن در پهلوی شتر خود. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از طنین افکن
تصویر طنین افکن
ورافکن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طنین انداز
تصویر طنین انداز
ور انداز آن که تولید طنین کند
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به طنین، ذو الاربع در سامعه سه قسمت می شود: دو قسمت در نسبت 9، 8 که آنها را طنینی گویند و ط علامت آنست و یک قسمت را که کوچکتر است در نسبت 21، 20 بقیه نامند. وری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طنین
تصویر طنین
آواز مگس، وزوز، بانگ پشه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تطنی
تصویر تطنی
گمان بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طنین
تصویر طنین
((طَ))
بانگ کردن مگس، ناقوس و، بانگ، صدا، نوسانات فرعی صدا، پژواک
فرهنگ فارسی معین
انعکاس، بازتاب، پژواک، انعکاس صوت، آواز، آهنگ، صدا، نوا، زنگ، خوش آهنگی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از طنین دار
تصویر طنین دار
Resonant
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از طنین دار
تصویر طنین دار
résonant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از طنین دار
تصویر طنین دار
bergema
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از طنین دار
تصویر طنین دار
ก้อง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از طنین دار
تصویر طنین دار
sauti ya mwangwi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از طنین دار
تصویر طنین دار
yankılanan
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از طنین دار
تصویر طنین دار
共鳴する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از طنین دار
تصویر طنین دار
共鸣的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از طنین دار
تصویر طنین دار
מהדהד
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از طنین دار
تصویر طنین دار
공명하는
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از طنین دار
تصویر طنین دار
resonant
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از طنین دار
تصویر طنین دار
गूंजता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از طنین دار
تصویر طنین دار
resonant
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از طنین دار
تصویر طنین دار
resonante
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از طنین دار
تصویر طنین دار
risonante
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از طنین دار
تصویر طنین دار
ressonante
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از طنین دار
تصویر طنین دار
rezonansowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از طنین دار
تصویر طنین دار
резонансний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از طنین دار
تصویر طنین دار
резонансный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از طنین دار
تصویر طنین دار
প্রতিধ্বনিত
دیکشنری فارسی به بنگالی