عبدالله بن فرج ملکی، محدث است. (از منتهی الارب). واژه ی محدث از ریشه ’حدیث’ گرفته شده و به کسی اطلاق می شود که تخصص در نقل، حفظ و تحلیل احادیث دارد. این فرد معمولاً بر متون حدیثی مسلط است و می تواند صحیح را از ضعیف تشخیص دهد. محدثان نقش نگهدارنده سنت نبوی را داشتند و از طریق کتابت یا روایت شفاهی، احادیث را به نسل های بعدی منتقل کردند. برخی از معروف ترین محدثان عبارتند از بخاری، مسلم، ترمذی و نسائی.
عبدالله بن فرج ملکی، محدث است. (از منتهی الارب). واژه ی محدث از ریشه ’حدیث’ گرفته شده و به کسی اطلاق می شود که تخصص در نقل، حفظ و تحلیل احادیث دارد. این فرد معمولاً بر متون حدیثی مسلط است و می تواند صحیح را از ضعیف تشخیص دهد. محدثان نقش نگهدارنده سنت نبوی را داشتند و از طریق کتابت یا روایت شفاهی، احادیث را به نسل های بعدی منتقل کردند. برخی از معروف ترین محدثان عبارتند از بخاری، مسلم، ترمذی و نسائی.
آواز مگس. (منتهی الارب). بانگ مگس. (منتخب اللغات) (مهذب الاسماء). آواز کردن مگس. (تاج المصادر). وزوز. بانگ پشه. (مهذب الاسماء). بانگ گوش. (مهذب الاسماء) (دهار). آواز گوش. (منتخب اللغات). بانگ تشت. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب). آواز طشت و طاس. (منتخب اللغات). بانگ طنبور. (مهذب الاسماء). بانگ بط و جز آن. (منتهی الارب). آواز کردن بط. (تاج المصادر). بانگ پنگان. (منتهی الارب). بانگ کردن رویینه و مس. (زوزنی). و صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد، در لغت صدای مگس باشد. و در عرف پزشکی، آوازی است که بگوش آدمی رسد ولی نه از خارج. و فرق بین طنین و دوی آنست که آهنگ طنین تیزتر و لطیفتر و صدای دوی، نرمتر و ستبرتر است. کذا فی بحر الجواهر: و اندر دماغ آوازها افتد همچون آواز حرکت درختان یا آواز جلاجل یا آواز آسیا و مانند آن، و این آوازها را بتازی طنین و دوی گویند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و علاج طنین و دوی و آوازهاء دروغین شنیدن. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). بیخ حنظل رااندر روغن بجوشانند و بگوش اندر چکانند، آوازها که اندر گوش افتاده باشد برود، و آن آوازها را به تازی طنین گویند و دوی نیز گویند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). زبان مرغان خواهی طنین چرخ شنو در سلیمان جوئی به صدر خواجه شتاب. خاقانی. مرا ز هاتف همت رسد بگوش خطاب کزین رواق طنینی که میرود دریاب. خاقانی. اشکمش گفتی جواب بی طنین که اباد اﷲ کید الکافرین. مولوی. کیمیاسازان گردون را ببین بشنو از میناگران هر دم طنین. مولوی. کی از طنین ذبابی پلنگ راست زیان کی از حنین حبابی نهنگ راست خطر. قاآنی. - طنین الاذن، الریح فی الاذن. - طنین ذوالاربع، در سامعه سه قسمت میشود، دو قسمت در نسبت 89 که آنها را طنینی گویند و ’ط’ علامت آنست، و یک قسمت را که کوچکتر است درنسبت 2021 بقیه نامند. - طنین صوت، (اصطلاح فیزیک) عبارتست از طرز ترکیب اصوات اصلیه با اصوات فرعیه
آواز مگس. (منتهی الارب). بانگ مگس. (منتخب اللغات) (مهذب الاسماء). آواز کردن مگس. (تاج المصادر). وزوز. بانگ پشه. (مهذب الاسماء). بانگ گوش. (مهذب الاسماء) (دهار). آواز گوش. (منتخب اللغات). بانگ تشت. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب). آواز طشت و طاس. (منتخب اللغات). بانگ طنبور. (مهذب الاسماء). بانگ بط و جز آن. (منتهی الارب). آواز کردن بط. (تاج المصادر). بانگ پنگان. (منتهی الارب). بانگ کردن رویینه و مس. (زوزنی). و صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد، در لغت صدای مگس باشد. و در عرف پزشکی، آوازی است که بگوش آدمی رسد ولی نه از خارج. و فرق بین طنین و دوی آنست که آهنگ طنین تیزتر و لطیفتر و صدای دوی، نرمتر و ستبرتر است. کذا فی بحر الجواهر: و اندر دماغ آوازها افتد همچون آواز حرکت درختان یا آواز جلاجل یا آواز آسیا و مانند آن، و این آوازها را بتازی طنین و دوی گویند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و علاج طنین و دوی و آوازهاء دروغین شنیدن. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). بیخ حنظل رااندر روغن بجوشانند و بگوش اندر چکانند، آوازها که اندر گوش افتاده باشد برود، و آن آوازها را به تازی طنین گویند و دوی نیز گویند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). زبان مرغان خواهی طنین چرخ شنو در سلیمان جوئی به صدر خواجه شتاب. خاقانی. مرا ز هاتف همت رسد بگوش خطاب کزین رواق طنینی که میرود دریاب. خاقانی. اشکمش گفتی جواب بی طنین که اباد اﷲ کید الکافرین. مولوی. کیمیاسازان گردون را ببین بشنو از میناگران هر دم طنین. مولوی. کی از طنین ذبابی پلنگ راست زیان کی از حنین حبابی نهنگ راست خطر. قاآنی. - طنین الاذن، الریح فی الاذن. - طنین ذوالاربع، در سامعه سه قسمت میشود، دو قسمت در نسبت 89 که آنها را طنینی گویند و ’ط’ علامت آنست، و یک قسمت را که کوچکتر است درنسبت 2021 بقیه نامند. - طنین صوت، (اصطلاح فیزیک) عبارتست از طرز ترکیب اصوات اصلیه با اصوات فرعیه
منسوب به طنین، ذو الاربع در سامعه سه قسمت می شود: دو قسمت در نسبت 9، 8 که آنها را طنینی گویند و ط علامت آنست و یک قسمت را که کوچکتر است در نسبت 21، 20 بقیه نامند. وری
منسوب به طنین، ذو الاربع در سامعه سه قسمت می شود: دو قسمت در نسبت 9، 8 که آنها را طنینی گویند و ط علامت آنست و یک قسمت را که کوچکتر است در نسبت 21، 20 بقیه نامند. وری