کبودرنگ و نیلگون. (غیاث). بنفشه رنگ. (آنندراج). رنگ کبود مانند رنگ گل بنفشه. (ناظم الاطباء). کبود. (شرفنامۀ منیری). رنگی است فرعی که از ترکیب دو رنگ اصلی قرمز و آبی بدست آید. (فرهنگ فارسی معین). رنگی چون رنگ پوست بادنجان. (یادداشت بخط مؤلف) : یکی شیرپیکر درفش بنفش درافشان گهر در میان درفش. فردوسی. همه جامه ها سرخ و زرد و بنفش شهنشاه با کاویانی درفش. فردوسی. ماه منیر صورت ماه درفش تست روز سپید سایۀ چتر بنفش تست. فرخی. زده هم برش گاوپیکر درفش سپر زرد و برگستوان بنفش. اسدی. زان تیغ کان بنفش تر است از پر مگس منقار کرکسان فلک میهمان اوست. خاقانی. ستاده ملک زیر زرین درفش ز سیفور بر تن قبای بنفش. نظامی (از آنندراج). گویند برگ سبز شود اطلس بنفش آری شود ولیک بخون جگر شود. نظام قاری. - بنفش کردن، کبودکردن. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین).
کبودرنگ و نیلگون. (غیاث). بنفشه رنگ. (آنندراج). رنگ کبود مانند رنگ گل بنفشه. (ناظم الاطباء). کبود. (شرفنامۀ منیری). رنگی است فرعی که از ترکیب دو رنگ اصلی قرمز و آبی بدست آید. (فرهنگ فارسی معین). رنگی چون رنگ پوست ِ بادنجان. (یادداشت بخط مؤلف) : یکی شیرپیکر درفش بنفش درافشان گهر در میان درفش. فردوسی. همه جامه ها سرخ و زرد و بنفش شهنشاه با کاویانی درفش. فردوسی. ماه منیر صورت ماه درفش تست روز سپید سایۀ چتر بنفش تست. فرخی. زده هم برش گاوپیکر درفش سپر زرد و برگستوان بنفش. اسدی. زان تیغ کان بنفش تر است از پر مگس منقار کرکسان فلک میهمان اوست. خاقانی. ستاده ملک زیر زرین درفش ز سیفور بر تن قبای بنفش. نظامی (از آنندراج). گویند برگ سبز شود اطلس بنفش آری شود ولیک بخون جگر شود. نظام قاری. - بنفش کردن، کبودکردن. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین).
حنفیش. افعی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)، ماری است کلان بزرگ سر نقطه دار ساکن: اذا حویتها (حربتها) انتفخ وریدها. یا حفّاث است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد)
حنفیش. افعی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)، ماری است کلان بزرگ سر نقطه دار ساکن: اذا حویتها (حربتها) انتفخ وریدها. یا حفّاث است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد)