- طنفسه
- بساط، گستردنی، فرش، زیلو، حصیر
معنی طنفسه - جستجوی لغت در جدول جو
- طنفسه
- پارسی تازی گشته تنبسه: زیغگونه ای از برگ خرما، نهالی دوشک، جامه
- طنفسه
- زشت، خوی گردیدن پس از نیک خویی
- طنفسه ((طَ فَ س ِ یا سَ))
- بوریا مانندی از شاخه خرما، زیلو، فرش، نهالی، تشک، جامه، جمع طنافس
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
به خود بنفس خود بذات خویش بذاته خودش. بنی آدم: فرزندان آدم (ع) آدمیان مردمان: (شغل عمارت از معظمات امور عالم و مهمات جمهور بنی آدم است)
پارسی تازی گشته تنبسه: زیغگونه ای از برگ خرما، نهالی دوشک، جامه