جدول جو
جدول جو

معنی طنطنانی - جستجوی لغت در جدول جو

طنطنانی
(طَ طَ)
نوعی حلوا. یا تعبیری از چیزی شیرین و مطبوع.
- امثال:
حلوای طنطنانی تا نخوری ندانی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(طَ طَ)
معین الدین ابوالنصر احمد بن عبدالرزاق الطنطرانی. استاد مدرسه نظامیۀ بغداد. او را قصیدتی است در مدح نظام الملک وزیر معروف به قصیدۀ طنطرانیه بدین مطلع:
یا خلی ّ البال قد بلبلت بالبلبال بال
بالندی زلزلتنی و العقل فی الزلزال زال.
رجوع به احمد بن عبدالرزاق شود. (الاعلام زرکلی ج 1 ص 44) (معجم المطبوعات ج 2 ستون 1245)
لغت نامه دهخدا
(طَمْ بُ نی ی)
طنبورزن. (السامی)
لغت نامه دهخدا
(طُ طُ نی ی)
رجل طمطمانی، مرد کنکلاج. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(طَ وی ی)
الشیخ طنطاوی، جوهری. از نویسندگان و شعرای نیکوسخن این عصر و از استادان مدرسه دارالعلم قاهره و متولد بسال 1287 هجری قمری و صاحب تصانیف بسیار است. (معجم المطبوعات ج 2 ستون 1243)
مرسی شاکر. (معجم المطبوعات ج 2 ستون 1245)
لغت نامه دهخدا
(طَ)
رجل ذوطنطان، مرد با فریاد و فغان. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا