طنابی. ایوانی که توی ایوان کلان باشد. (آنندراج). بادغر. (صحاح الفرس). بادغرد. (صحاح الفرس) : به نیم جو نخرم طاق خانقاه و رباط مرا که مصطبه ایوان و پای خم طنبیست. حافظ (دیوان چ قزوینی ص 45). ز اطلس فلکم پردۀ در طنبیست زبان خموش ولیکن دهان پر از عربیست. نظام قاری (دیوان البسه). به رخت خانه قاری خرام و زینت بین که متکای مهش گرد بالش طنبیست. نظام قاری (دیوان البسه). و گلشن سرای ترکان را دو طبقه کرد و طنبی عالی بر دست صفۀ بزرگ ساز داد. (تاریخ جدید یزد). و در باغچه طنبی و بادگیری بساخت و حوض وسیع راست کرد. (تاریخ جدید یزد). و چاه خانه و زیر زمین که آب در آن جاری است و طنبی عالی منقش و دور شاهنشین مقابل او کاشی تراشیده و جامه های الوان و بر کنار طنبی توحیدی عربی از گفتۀ مولانا مشارالیه نوشته. (تاریخ جدید یزد). و هم متقارب این خانه، خانه دیگر ساخته و سرابستان و حیاضی و طنبی و آب نرسو باد در آن جاری است. (تاریخ جدید یزد). سنجر کاشی راست: فتاد برف بخاری سبک برافروزیم که وقت صحبت شبها و گوشۀ طنبی است
طنابی. ایوانی که توی ایوان کلان باشد. (آنندراج). بادغر. (صحاح الفرس). بادغرد. (صحاح الفرس) : به نیم جو نخرم طاق خانقاه و رباط مرا که مصطبه ایوان و پای خم طنبیست. حافظ (دیوان چ قزوینی ص 45). ز اطلس فلکم پردۀ در طنبیست زبان خموش ولیکن دهان پر از عربیست. نظام قاری (دیوان البسه). به رخت خانه قاری خرام و زینت بین که متکای مهش گرد بالش طنبیست. نظام قاری (دیوان البسه). و گلشن سرای ترکان را دو طبقه کرد و طنبی عالی بر دست صفۀ بزرگ ساز داد. (تاریخ جدید یزد). و در باغچه طنبی و بادگیری بساخت و حوض وسیع راست کرد. (تاریخ جدید یزد). و چاه خانه و زیر زمین که آب در آن جاری است و طنبی عالی منقش و دور شاهنشین مقابل او کاشی تراشیده و جامه های الوان و بر کنار طنبی توحیدی عربی از گفتۀ مولانا مشارالیه نوشته. (تاریخ جدید یزد). و هم متقارب این خانه، خانه دیگر ساخته و سرابستان و حیاضی و طنبی و آب نرسو باد در آن جاری است. (تاریخ جدید یزد). سنجر کاشی راست: فتاد برف بخاری سبک برافروزیم که وقت صحبت شبها و گوشۀ طنبی است
بنگرید به طنبی پارسی است تنبی (اطاق بزرگی که در عقب تالار واقع است) شیشه بند تنبی (گویش گیلکی) شاه نشین باد غرد بسا جای کاشانه و باد غرد بدو اندرون شادی و نوشخورد (ابو شکور) ایوانی که توی ایوان بزرگتر باشد، تالار، اطاقی وسیع و مجلل نظیر شاه نشین
بنگرید به طنبی پارسی است تنبی (اطاق بزرگی که در عقب تالار واقع است) شیشه بند تنبی (گویش گیلکی) شاه نشین باد غرد بسا جای کاشانه و باد غرد بدو اندرون شادی و نوشخورد (ابو شکور) ایوانی که توی ایوان بزرگتر باشد، تالار، اطاقی وسیع و مجلل نظیر شاه نشین
دهی به مصر. یاقوت در مشترک آورده که طنبذه دو موضعند، یکی از آن شهری است در صعید و دیگری موضعی است در اقلیم محمدیه به تونس. (منتهی الارب). رجوع به طنبذه شود
دهی به مصر. یاقوت در مشترک آورده که طنبذه دو موضعند، یکی از آن شهری است در صعید و دیگری موضعی است در اقلیم محمدیه به تونس. (منتهی الارب). رجوع به طنبذه شود
با یاء نسبت. نزد علماء علم معانی عبارت است از سخنی که به کسی که متردد در حکمی است القاء شده باشد، مانند آنکه به شخص متردد گوئی: ان زیداً قائم ٌ، و تأکید در مثل این چنین سخن نیکو باشد. هکذا یستفاد من الاطول فی باب الاسناد الخبری. (کشاف اصطلاحات الفنون)
با یاء نسبت. نزد علماء علم معانی عبارت است از سخنی که به کسی که متردد در حکمی است القاء شده باشد، مانند آنکه به شخص متردد گوئی: اِن زیداً قائم ٌ، و تأکید در مثل این چنین سخن نیکو باشد. هکذا یستفاد من الاطول فی باب الاسناد الخبری. (کشاف اصطلاحات الفنون)
منسوب به ’طبن’ یا ’طبن’. شهری در مغرب از سرزمین زاب که در منتهی الیه و پایان بلاد مغرب واقع است و گروهی از اعلام از این شهر برخاسته اند. (سمعانی ورق 368 ب). رجوع به طبن و طبنه شود
منسوب به ’طُبن’ یا ’طِبن’. شهری در مغرب از سرزمین زاب که در منتهی الیه و پایان بلاد مغرب واقع است و گروهی از اعلام از این شهر برخاسته اند. (سمعانی ورق 368 ب). رجوع به طبن و طبنه شود
دهلی باشد دم دراز که آن را از چوب و گاهی از سفال نیز سازند و بازیگران و سرآوازه خوانان در زیر بغل گرفته نوازند و خوانند. (برهان). نوعی از دهل کوچک، معرب تنبک. (غیاث) (آنندراج). رجوع به تنبک شود
دهلی باشد دم دراز که آن را از چوب و گاهی از سفال نیز سازند و بازیگران و سرآوازه خوانان در زیر بغل گرفته نوازند و خوانند. (برهان). نوعی از دهل کوچک، معرب تنبک. (غیاث) (آنندراج). رجوع به تنبک شود
ابوعثمان مسلم بن یسار طنبذی، منسوب به طنبذ است که یکی از قرای مصر در بهسنه میباشد... وی از ابوهریره سماع کرده است. رجوع به انساب سمعانی برگ 372 الف شود
ابوعثمان مسلم بن یسار طنبذی، منسوب به طنبذ است که یکی از قرای مصر در بهسنه میباشد... وی از ابوهریره سماع کرده است. رجوع به انساب سمعانی برگ 372 الف شود
ناحیۀ ایل طیبی، از ایلات لیراوی کوه و در شماره نزدیک به دوهزار خانوار باشند و بر چندین تیره قسمت شده اند: اولاد تاج طیب، تاحسین شاهی، تارضائی، تاعین علی، تاماولی، تامرادی، تاویسی، چارگاهی، خواجه دزکی، سل شهر وسماعیلی، عالی طیب، قنبری، گرائی، گیوه چرمی ناصرطبیب. و این جماعت چندین محل از بلاد شاپور و ناحیۀ رون را تصرف کرده بنام ناحیۀ طیبی شهرت داده اند. و این ناحیۀ طیبی میانۀ شمال و مشرق بهبهان است. در ازای آن از سه گنبدان تا قلعۀ رئیسی هشت فرسخ پهنای آن، از قریۀ ترو تا المان شش فرسخ و قشلاق زمستانۀ ایل طیبی در محال بلاد شاپور است و ییلاق آنها از محال رون است. کشت و زرع آنها در بلاد شاپور گندم و جو و پنبه و برنج و کنجد. آبش از رودخانه و چشمه است و قصبۀ این ناحیه لنده است. ده فرسخ از بلدۀ بهبهان و پنج فرسخ از قصبۀ ده دشت دور است. (فارسنامۀ ناصری)
ناحیۀ ایل طیبی، از ایلات لیراوی کوه و در شماره نزدیک به دوهزار خانوار باشند و بر چندین تیره قسمت شده اند: اولاد تاج طیب، تاحسین شاهی، تارضائی، تاعین علی، تاماولی، تامرادی، تاویسی، چارگاهی، خواجه دزکی، سل شهر وسماعیلی، عالی طیب، قنبری، گرائی، گیوه چرمی ناصرطبیب. و این جماعت چندین محل از بلاد شاپور و ناحیۀ رون را تصرف کرده بنام ناحیۀ طیبی شهرت داده اند. و این ناحیۀ طیبی میانۀ شمال و مشرق بهبهان است. در ازای آن از سه گنبدان تا قلعۀ رئیسی هشت فرسخ پهنای آن، از قریۀ ترو تا المان شش فرسخ و قشلاق زمستانۀ ایل طیبی در محال بلاد شاپور است و ییلاق آنها از محال رون است. کشت و زرع آنها در بلاد شاپور گندم و جو و پنبه و برنج و کنجد. آبش از رودخانه و چشمه است و قصبۀ این ناحیه لنده است. ده فرسخ از بلدۀ بهبهان و پنج فرسخ از قصبۀ ده دشت دور است. (فارسنامۀ ناصری)
دهلی باشد دم دراز که آنرا از چوب و گاهی از سفال نیز سازند و بازیگران و سر آوازه خوانان در زیر بغل گرفته، نوازند و خوانند پارسی تازی گشته تنبک دمبک تنبک
دهلی باشد دم دراز که آنرا از چوب و گاهی از سفال نیز سازند و بازیگران و سر آوازه خوانان در زیر بغل گرفته، نوازند و خوانند پارسی تازی گشته تنبک دمبک تنبک