- طنبی
- بنگرید به طنبی پارسی است تنبی (اطاق بزرگی که در عقب تالار واقع است) شیشه بند تنبی (گویش گیلکی) شاه نشین باد غرد بسا جای کاشانه و باد غرد بدو اندرون شادی و نوشخورد (ابو شکور) ایوانی که توی ایوان بزرگتر باشد، تالار، اطاقی وسیع و مجلل نظیر شاه نشین
معنی طنبی - جستجوی لغت در جدول جو
- طنبی ((طِ))
- تالار، اتاق بزرگ
- طنبی
- اتاق بزرگ، تالار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پارسی تازی گشته دم
خواهی
درختی در بهشت، برای مثال به باغی در او سایۀ شاخ طوبی / به باغی در او چشمۀ آب کوثر (فرخی - ۵۴)
خوشا
خوشا
کناری، پهلویی، کنایه از فرعی، غیراصلی، جانبی مثلاً فعالیت های جنبی نمایشگاه
نام درختی است در بهشت
گول نما: مرد
دهلی باشد دم دراز که آنرا از چوب و گاهی از سفال نیز سازند و بازیگران و سر آوازه خوانان در زیر بغل گرفته، نوازند و خوانند پارسی تازی گشته تنبک دمبک تنبک
گاری
بنگرید به طنبی ایوانی که توی ایوان بزرگتر باشد، تالار، اطاقی وسیع و مجلل نظیر شاه نشین
منسوب به کنب از مردم قم اهل قم قمی
پیام دهنده آگاه کننده
خیر و خوشی، سعادت، بهشت، نام درختی در بهشت
پزشکی
پیغمبر، هر شخصی که خداوند او را با الهام، وحی و یا به واسطۀ فرشته خبر دهد و اوامر خود را به او برساند و یا او را برای راهنمایی خلق به راه راست مبعوث کند، برخی از پیغمبران قدیم پیرو شریعت پیغمبر دیگر بوده اند مانند یونس نسبت به موسی، نبی اللّٰه، پیامبر، رسول، پیمبر، وخشور، پیغامبر
مربوط به طب مثلاً مراقبت های طبی،
دارای کاربرد در طب مثلاً تجهیزات طبی،
ساخته شده براساس اصول علمی پزشکی برای پیشگیری یا درمان بیماری و ضایعۀ جسمی مثلاً عینک طبی، کمربند طبی
دارای کاربرد در طب مثلاً تجهیزات طبی،
ساخته شده براساس اصول علمی پزشکی برای پیشگیری یا درمان بیماری و ضایعۀ جسمی مثلاً عینک طبی، کمربند طبی
پزشکی درمانی سر پستان، چهار پایه باز گردانیدن، خواندن، کشیدن، فرو هشتگی سر پستان منسوب به طب مربوط به امور پزشکی پزشکی: اعمال طبی. یا صابون طبی. صابونی که در طبابت به صورت گرد در دواهای مختلف دندان پزشکی به کار می رود یا به عنون گندزدایی و ضد عفونی های جلدی استعمال شود. یا لغت طبی. فرهنگ شامل لغات و اصطلاحات مربوط به طب
بند چادر، پی (عصب)، دوال کمان، رگه برگ چادر دامیک (مشبک) ریسمان خیمه، میخ، جمع اطناب طنبه، دوال که به زه بندند سپس بر آن چوبک پیچند، پی اعلای سینه، یخ و عروق درخت، عصب بدن
پیامبر، پیغمبر اسلام (ص)
قرآن مصحف، برای مثال به سوره سورت تورات و سطرسطر زبور / به آیت آیت انجیل و حرف حرف نبی (ادیب صابر - ۳۰۰)
طناب، ریسمان دراز، رشته ای که سراپرده یا خیمه را با آن ببندند، عصب بدن، عروق درخت