- طنبسه
- پارسی تازی گشته تنبسه: زیغگونه ای از برگ خرما، نهالی دوشک، جامه
معنی طنبسه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شتابیدن
بساط، گستردنی، فرش، زیلو، حصیر
پارسی تازی گشته تنبسه: زیغگونه ای از برگ خرما، نهالی دوشک، جامه
گول نمایی، بد رفتاری مونث طنبل گول نما زن
زشت، خوی گردیدن پس از نیک خویی
فرش، قالی
فرزند فرزند، نوه، فرزندزاده
نبس: ووهبناله اسحق ویعقوب نافله وبخشیدیم مرورافرزندی ازپشت او نام او اسحق ونبسه ای نام اویعقوب، جمع نبسگان