جدول جو
جدول جو

معنی طنباط - جستجوی لغت در جدول جو

طنباط
بلغت سودان ترنجبین است. (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ بِ)
بآب رسیدن چاه کن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بآب رسیدن کاریزکن. (تاج المصادر بیهقی). بآب رسیدن چاه کن و استخراج آن. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(اَمْ)
جمع واژۀ نبط. (ناظم الاطباء). نبط. (از منتهی الارب). نبیط. (از اقرب الموارد). و رجوع به نبط و نبیط شود
لغت نامه دهخدا
(طِمْ)
طنبور. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء) (المعرب). سازی است معروف، معرب دنبره، یعنی دنب بره جهت شباهت آن به دم بره. (منتخب اللغات). دریج. (السامی)
لغت نامه دهخدا
به لغت اهل سودان ترنجبین است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(نَ طِنْ)
منسوب به نبط. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (بحر الجواهر). گویند: رجل نباط، همچنانکه در نسبت به یمن گویند: یمان. (بحرالجواهر). نبطی. نباطی. رجوع به نبط و نبطی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از انباط
تصویر انباط
به آب رسیدن چاه کن، آب برآوردن
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته تنبور تنبور، جمع طنابیر یا طنبور ترکی. یکی از آلات زهی و آن سازی بود که کاسه و سطح آن کوچکتر از کاسه و سطح طنبور شروانیان بود یا طنبور شروانی. یکی از آلات زهی که به سطح آن بلند و بر روی دو وتر می بستند و بر ساعد آن پرده ها قرار می گرفت. یا طنبور میزانی. طنبور بغدادی دراز گردن
فرهنگ لغت هوشیار
خفیه، درونی، خفیه گرایی، باطنیه، اسماعیلیه
متضاد: ظاهری، قشری
فرهنگ واژه مترادف متضاد