جدول جو
جدول جو

معنی طملیل - جستجوی لغت در جدول جو

طملیل
(طِ)
فاسق، درویش سخت عیش. طملول. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ خَ لُ)
بی آرام و ناراحت کردن کسی را: مللته تملیلا، بی آرام و ناراحت کردم او را. (ناظم الاطباء) ، برگرداندن چیزی را: ملل الشی ٔ تملیلا، قلبه . (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(طِ)
آنکه ناخوانده به مهمانی آید. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(طُ)
برهنه، درویش سخت عیش. طملیل. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(شِ)
ناقه شملیل، ماده شتر سبک و شتابرو. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). جمل شملیل، شترشتابرو. (از اقرب الموارد). رجوع به شملّه شود
لغت نامه دهخدا
(طَ)
خون رایگان رفته، شیرین، بوریا، یا از برگ درخت بوی جهودان یا ازشاخ نخل یا از پوست آن بافته. ج، اطلّه، طلّه، طلل. (منتهی الارب). حصیر. (مهذب الاسماء). حصیری که از برگ خرما و جز آن بافته باشند. (منتخب اللغات)
لغت نامه دهخدا
(طُ مَ)
برهنه از جامه ها. (منتخب اللغات)
لغت نامه دهخدا
(مُ لَیْ یَ)
لیل ملیل، شب تاریک. (منتهی الارب). شب دراز و تاریک. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ لَ)
زاغ. (منتهی الارب) (آنندراج). زاغ و کلاغ. (ناظم الاطباء). غراب. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
کوماج و گوشت در خاکستر پخته. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نان در خاکستر گرم یعنی مله پخته. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، طریق ملیل،راه سپرده و روشن. (منتهی الارب) (از آنندراج). راه پاسپرده و آسان. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تملیل
تصویر تملیل
دگرگون ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
پنهانکار، بزغاله، زیغ (بوریا)، لایاب گلاب، خارکویک (نخل)، گردنبند، نان پهن، تیر خونین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طلیل
تصویر طلیل
شگفت انگیز و نیکو: مرد، شگفت آور هر چیز، خونرایگانی، شبنم زده
فرهنگ لغت هوشیار
بسیار ترش
فرهنگ گویش مازندرانی
بیمارگونه، ناخوش
فرهنگ گویش مازندرانی