بی آرام و ناراحت کردن کسی را: مللته تملیلا، بی آرام و ناراحت کردم او را. (ناظم الاطباء) ، برگرداندن چیزی را: ملل الشی ٔ تملیلا، قلبه . (از اقرب الموارد)
بی آرام و ناراحت کردن کسی را: مللته ُ تملیلا، بی آرام و ناراحت کردم او را. (ناظم الاطباء) ، برگرداندن چیزی را: ملل الشی ٔ تملیلا، قلبه ُ. (از اقرب الموارد)
خون رایگان رفته، شیرین، بوریا، یا از برگ درخت بوی جهودان یا ازشاخ نخل یا از پوست آن بافته. ج، اطلّه، طلّه، طلل. (منتهی الارب). حصیر. (مهذب الاسماء). حصیری که از برگ خرما و جز آن بافته باشند. (منتخب اللغات)
خون رایگان رفته، شیرین، بوریا، یا از برگ درخت بوی جهودان یا ازشاخ نخل یا از پوست آن بافته. ج، اَطِلّه، طِلّه، طُلُل. (منتهی الارب). حصیر. (مهذب الاسماء). حصیری که از برگ خرما و جز آن بافته باشند. (منتخب اللغات)
کوماج و گوشت در خاکستر پخته. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نان در خاکستر گرم یعنی مله پخته. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، طریق ملیل،راه سپرده و روشن. (منتهی الارب) (از آنندراج). راه پاسپرده و آسان. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
کوماج و گوشت در خاکستر پخته. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نان در خاکستر گرم یعنی مله پخته. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، طریق ملیل،راه سپرده و روشن. (منتهی الارب) (از آنندراج). راه پاسپرده و آسان. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)