جدول جو
جدول جو

معنی طملسه - جستجوی لغت در جدول جو

طملسه
(حَ)
رنج دیدن در سعی، نرمی کردن، پنهان شدن در چیزی، کینه داشتن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حُ)
روی ترش کردن. آژنگناک گردانیدن
لغت نامه دهخدا
(حَ)
عاجز گردیدن از زن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
ترنجیدن، سپسایگی رفتن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(طَ سَ)
تخمین. دید. حرز
لغت نامه دهخدا
(حَصْوْ)
حرز کردن. اندازه نمودن، نگاه داشتن چیزی را. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(خَ مَ)
شتافتن. شتابی نمودن. (منتهی الارب). سرعت گرفتن و شتافتن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مِ لَ سَ)
ماله. (دهار). مالۀ برزگر. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(طُ سَ)
رنگ خاکی که بسیاهی زند. (از اقرب الموارد) ، ابرنازک. رجوع به طلس شود. (از ذیل اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(طِ لَ)
زنان ناتوان و سست. (منتهی الارب). زن ضعیف. (مهذب الاسماء) ، لای، کار زشت. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(طُ لَ / طَ لَ / طَ مَ لَ)
لای تک حوض. گویند: صار الماء طمله، آب تیره که در تک حوض مانده باشد. (منتهی الارب). باقی آب که بماند در بن حوض. (مهذب الاسماء). ماء کدر. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(طُ لَ)
کار زشت و ناملایم. گویند: وقع فلان فی طمله، ای امر قبیح. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(طَمَلْ لَ)
رغیف ٌ طملّس ٌ، گردۀ خشک. گردۀ سبک تنک. (منتهی الارب). نان خشک. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از طمسله
تصویر طمسله
به ستوه آمدن از دست زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طمرسه
تصویر طمرسه
ترنجیدن، سپسپایگی رفتن
فرهنگ لغت هوشیار