جدول جو
جدول جو

معنی طماخر - جستجوی لغت در جدول جو

طماخر
(طُ خِ)
شتر. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(طَ)
شهرکیست از فرغانه بماوراءالنهر به براکوه نهاده. (حدود العالم)
لغت نامه دهخدا
(طُ حِ)
کلان شکم. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(زُ خِ)
زماخری. (اقرب الموارد). رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
(خِ)
ابر سیاه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(طَ مِ)
کوهی است، و گویند نام سور دمشق است، قصری است در کوفه. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(طَ رَ / رِ)
کلمه عبری بمعنی کفارۀ گناه، دهم روز از تشرین که جهودان در آن روزه دارند در مدت 25 ساعت و ابتدا کنند روز نهم پیش از آفتاب فروشدن نیم ساعت و تمام شود بروز دهم نیم ساعت گذشته از غروب و نشاید که این کبور بروز یکشنبه افتد یا به سه شنبه و یا بروز آدینه. و نام دیگر آن عاشور باشد. (التفهیم ص 244)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
برجستن سوی هوا. (منتهی الارب). برجستن. (منتخب اللغات)
لغت نامه دهخدا
(طمْ ما)
نام قبیله ای است. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(خِ)
کشتی که در رفتن بانگ کند یا کشتی که بشکند آب را بسینۀ خود یا کشتی که در یک باد پیش آید و پس رود. ج، مواخر، منه قوله تعالی ’مواخر فیه’، ای جواری فیه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از زماخر
تصویر زماخر
کاواک
فرهنگ لغت هوشیار