جدول جو
جدول جو

معنی طلویش - جستجوی لغت در جدول جو

طلویش
ابن بیطه. یکی از پادشاهان قدیم اسپانیا. صاحب الحلل السندسیه آرد: آنگاه گروهی از اقوام بیگانه رم که آنها را پشتولکات میخواندند بر این اشبانیان داخل شدند و پادشاه ایشان را طلویش بن بیطه مینامیدند و این واقعه در روزگار بعثت عیسی بن مریم (ع) بود. قوم مزبور از سوی رم به اندلس درآمدند و آنها در عین حال بر فرنگ نیز استیلا داشتند وعمال خود را بدان سوی گسیل میکردند. آنها شهر مارده را پایتخت اندلس قرار دادند و بر کشور اندلس استیلا یافتند و تا دیر زمانی برآن مملکت تسلط داشتند و 27 تن از آنان متوالیاً بپادشاهی اندلس رسیدند تا سرانجام دودمان پشتولکات را گت ها منقرض ساختند... (از الحلل السندسیه ج 1 ص 172)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لویش
تصویر لویش
لبیش، تکۀ ریسمانی که بر سر چوب بسته شده و هنگام نعل کردن اسب لب او را در حلقۀ ریسمان می گذارند و می پیچند تا آرام بایستد
فرهنگ فارسی عمید
(لَ وی)
لویشه. لبیشه. لواشه. لباشه. لباچه. لویشن. حلقه ای باشد از ریسمان که بر سرچوبی نصب کنند و لب اسبان و خران بدنعل را در آن حلقه نهند و بتابند تا حرکات ناپسند نکنند. (برهان)
لغت نامه دهخدا
ریسمانی که بشکل حلقه برسرچوبی نصب کنند و اسب و خر چموش را در آن حلقه نهند و بتابند تا حرکات ناپسند نکنند: پیش آرد هی هی و هیهات را و ز لویشه پیچد او لبهات را (مثنوی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار