جدول جو
جدول جو

معنی طلمنکه - جستجوی لغت در جدول جو

طلمنکه
(طُ لَ یَ)
شهری است به اسپانیا. مساحت آن 12321 کیلومتر و جمعیت آن 335هزار تن است و خود شهر 64هزار جمعیت دارد. مردم آنجا آن را سالامانکا نامند و آن را امیر محمد بن عبدالرحمن اموی پی افکنده است. یاقوت گوید: شهری است به اندلس از اعمال افرنج که محمد بن عبدالرحمن بن الحکم بن هشام بن عبدالرحمن بن معاویه بن هشام بن عبدالملک آن را پی افکنده و از آنجا گروهی از دانشمندان بیرون آمده اند. و صاحب الحلل السندسیه درباره این شهر چنین آرد: عرب آن را به ’ط’ تلفظ کنند ومردم اسپانیا بجای ’ط’، ’س’ آرند و گویند سالامانکا و آن شهر متوسطی است که 25هزار تن سکنه دارد و مرکز ناحیه و اسقف نشین است. این شهر از روزگار قدیم بسبب دانشگاهی که در آن وجود داشته شهرت یافته است. شهر طلمنکه در سرزمین جلگه و همواری بنیان نهاده شده و هوای آن دارای اختلاف شدیدی است و بیشتر شبیه به هوای برغش است چنانکه در زمستان مانند شهرهای برغش و آبله هوای آن بسیار سرد است و در تابستان گرمای تحمل ناپذیری دارد. نام این شهر در قدیم سالامانتیکا بوده است در سال 217 قبل از میلاد آنیبال کارتاژی بر آن استیلا یافت، سپس در روزگار قدرت رومیان در شمار توابع ولایت لوزیطانی بود و هنگامی که عرب آن شهر را متصرف شد میان مردم اسپانیا و اعراب نبردهای شدیدی روی داد زیرا این شهر در سر راه شهرهائی بود که در تحت نفوذ و قدرت رومیان قرار داشتند، راهی که از مارده به استرقه منتهی میشد. مردم اسپانیا این شهر را نیز مانند دیگر شهرهای شمال اسپانیا از عرب بازستدند و آن را مرکز کشور لیون قرار دادند و الفونس ششم که بر طلیطله استیلا یافته بود آن را همچون دژ مستحکمی قرار داد، چه او گروه انبوهی از سپاهیان و نگهبانان بیگانه را که بیشتر آنان از مردم فرنگ بودند درآن شهر مستقر ساخت. اما عظمت و شهرت حقیقی طلمنکه از هنگامی آغاز میشود که الفونس نهم بسال 1230 میلادی دانشگاه آن شهر را بنیان نهاد و پس از چندی دانشگاه مزبور بمنتهای ترقی و شهرت رسید و از بزرگترین دانشگاههای اروپا نظیر دانشگاه پاریس و اکسفورد بشمار می آمد چنانکه در دانشگاه مزبور در قرن 16 میلادی هفت هزار دانشجو تحصیل میکرده اند که از کشورهای مختلف بدان شهر هجوم آورده بودند. در راهنمای بدیگر آمده است که این دانشگاه معارف عرب را در بقیۀ شهرهای اروپا منتشر میکرد. انحطاط طلمنکه از روزگار فیلیپ دوم آغاز گردیدکه پایتخت خود را از طلیطله تغییر داد و مرکز اسقف ها را که تا آن دوران طلمنکه بود بشهر ولید نقل کرد. عامل مهمتری که در انحطاط آن تأثیری بسزا بخشید این بود که درین شهر گروه بسیاری از موریسک یا بقایای عرب بسر میبردند و چون در سال 1610 میلادی این گروه را به اجبار بیرون راندند خواهی نخواهی عمران شهر بی اندازه نقصان پذیرفت و در روزگار بوناپارت هنگامی که فرنسیس بر اسپانیا استیلا یافت طلمنکه را مرکز نظامی قرار دادند و درنتیجه بسیاری از بناهای آن منهدم گردید. درین شهر میدان عمومی مربعشکلی وجود دارد که از زیباترین میدانهای اسپانیا بشمار میرود. و هم درین شهر پلی قدیمی یافت میشود که از بناهای روزگار فرمانروائی رومیان است. همچنین کلیسیاهای مستحکم و زیبائی مانند سایر کلیسیاهای اسپانیا در طلمنکه دیده میشود. این شهر دارای کتابخانه ای است که 80هزار مجلد کتاب دارد ودر میان کتب مزبور نسخ خطی نفیسی یافت میشود، کتاب خانه مزبور متعلق بدانشگاه میباشد ولی این دانشگاه اهمیتی را که در گذشته داشته از دست داده است و شمارۀ دانشجویان آن بیش از 300 تن نیست. در طلمنکه آثار باستانی فراوان و بناهای باشکوه و سنگهای مرمر گوناگون دیده میشود. (از الحلل السندسیه ج 2 صص 50- 54)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طلبنده
تصویر طلبنده
طلب کننده، خواهنده
فرهنگ فارسی عمید
(طَ مَ کی ی)
ابوعمرو یا ابوجعفر احمد بن محمد بن عبدالله بن لب بن یحیی بن محمد معافری طلمنکی که در قرائت مهارت داشته و در آن تصانیفی کرده است. وی حدیث روایت کرده و نود سال زیسته است و محمد بن عبدالله خولانی از وی روایت دارد. (از معجم البلدان). صاحب الحلل السندسیه آرد: ابوعمر طلمنکی از عالمان نامور اندلس بشمار میرود و کسانی که از وی حدیث و دانش فراگرفته اند خود را در زمرۀ دانشمندان متبحر میشمرده اند و نام وی در تراجم علما بسیار آمده است. و رجوع به ابوبکر طلمنکی شود
لغت نامه دهخدا
(طُ مَ)
نان کوماج. (منتهی الارب) ، شکار. (مهذب الاسماء) ، صفیحه من حجاره لطابق یخبز علیها، و فی الحدیث انه علیه السلام مر برجل یعالج طلمه لأصحابه فی سفر قد عرق فقال لایصیبه حرجهنم ابداً. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لَ مَ دَ / دِ)
نعت فاعلی از لمیدن. که لمد. که یک بری راحت را دراز کشد
لغت نامه دهخدا
(حُ)
روی ترش کردن. آژنگناک گردانیدن
لغت نامه دهخدا
(اَ لَ کَ/ کِ)
شعلۀ آتش. (ناظم الاطباء). در فرهنگها النگه بکاف فارسی ضبط شده است. رجوع به النگه شود، قسمی خربزه. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ کَ)
در تداول مردم اسپانیا، بمعنی نخود فرنگی است و گفته اند نباتی است مانند نخود الا اینکه برگ آن درشتتر و سبزی برگش بیشتر است. گاو آنرا میخورد و انسان نیز پختۀ آنرا میخورد. (از دزی ج 1 ص 36) ، مهر زن را دادن. (از شرح قاموس) ، نکاح دادن زنی را با غیری بمهری. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). خواستگاری کردن زن را از غیر بر مهری. (از شرح فارسی قاموس) ، مهریه گردانیدن ناقه را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) ، باکرّه شدن اسب. (تاج المصادر بیهقی). بچه آوردن مادیان. (از اقرب الموارد). امهرت الفرس، بچه آورد آن مادیان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(پَ لَ کَ)
پلنکا. به این اسم در روم ایلی و بلغارستان و صربستان و مجارستان عدّۀ بسیاری قصبه و قریۀ کوچک موجود است. از همه مشهورتراکری پلنکه میباشد که مرکز قضاست و در سنجاق اسکوب ولایت قوصوه در75 هزارگزی شمال شرقی اسکوب نزدیک حدودبلغارستان واقع شده عدّۀ سکنۀ آن به 4000 نفر بالغمیگردد. نهرهای اکری دره و دوراق از میان این خاک میگذرد و پلهای متعدد دارد در این مرکز دو جامع، یک حمام، یک ساعت زنگی، یک خرابۀ قلعۀ قدیم و قریب صدوپنجاه مغازه وجود دارد و باغها و باغچه های سبز و خرّم گرداگرد آن را فراگرفته است. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(طَ لَ مَ)
جمع واژۀ طالم. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(فِ مَ)
منسوب به فلمنک. هلندی. از مردم هلند یا ساخته و پرداختۀ هلند. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(طَ لَ مَ کَ)
از ولایت مشهور خطاست. (نزهه القلوب چ اروپا ص 258)
لغت نامه دهخدا
(طُ مَ ثَ)
شهرکی است بین برقه و اسکندریه. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(طَ)
شهری است نزدیک برقه در افریقا. (از فهرست نخبهالدهر دمشقی)
لغت نامه دهخدا
(اَ مُ نَکْ کَ)
نام شهری در اقلیم البیره از اسپانیا. (از الحلل السندسیه ج 1 ص 75). شهریست در اندلس واقع در غرناطه کنار مدیترانه، 15000 تن سکنه دارد. (لاروس بزرگ). رجوع به الحلل السندسیه ج 1 ص 75 و122 و129 و205 شود
لغت نامه دهخدا
(طَ لَ مَ کی ی)
ابوبکر عبدالله بن ابی عمر بن محمد بن عبدالله بن لب معافری طلمنکی. فرزند ابوعمرو طلمنکی که مانند پدر در دانش و حدیث شهرتی بسزا داشته است. (از الحلل السندسیه ج 2 ص 54)
لغت نامه دهخدا
تصویری از لمنده
تصویر لمنده
یک بری راحت و دراز کشیده
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به فلمنک از مردم هلند هلندی، ساخته و پرداخته هلند جنس هلندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طلمه
تصویر طلمه
کوماج گونه ای از نان نان پهن شده
فرهنگ لغت هوشیار
هلند، از مردم هند هلندی، ساخته و پرداخته هلند صادر شده از هلند، ساخته و پرداخته هلند. یا الماس فلمنک. الماس سرخ الماس فلامک
فرهنگ لغت هوشیار