جدول جو
جدول جو

معنی طلمسه - جستجوی لغت در جدول جو

طلمسه
(حُ)
روی ترش کردن. آژنگناک گردانیدن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(پَ مَ سَ / سِ)
بمعنی پلمس است. (برهان قاطع). در نسخۀ میرزا و در مؤید پلمه آورده بحذف سین. (فرهنگ سروری). و نیز رجوع به پلمس شود
لغت نامه دهخدا
(حُ)
در سر فرودافکندن
لغت نامه دهخدا
ابن زیاد، از بنی ربیعه. کسی که در یوم وقیط، حنظله المأمون بن شیبان بن علقمه را اسیر کرد. (عقدالفرید ج 6 ص 46)
لغت نامه دهخدا
(طَلْ لا سَ)
لتۀ پاک کردن لوح. (منتهی الارب). تخته پاک کن. کهنه. رکو که بدان لوح پاک کنند. کهنه که با آن نوشتۀ لوح را سترند. هرچه بدان چیزی پاک کنند. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(حَ رَ مَ)
ترنجیده شدن. گرفته شدن. ترش روی گردیدن. آژنگ افکندن میان دو ابرو، سپسایکی رفتن، سپسایکی برگشتن، گریختن، محو کردن. پاک کردن نبشته را. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
رنج دیدن در سعی، نرمی کردن، پنهان شدن در چیزی، کینه داشتن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(زَ بَ)
رفتن. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) : کلمس الرجل، مرد بشتاب رفت. و آن مقلوب کلسم است. (از اقرب الموارد). رجوع به کلسمه شود
لغت نامه دهخدا
(طُ سَ)
رنگ خاکی که بسیاهی زند. (از اقرب الموارد) ، ابرنازک. رجوع به طلس شود. (از ذیل اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(طُ مَ)
نان کوماج. (منتهی الارب) ، شکار. (مهذب الاسماء) ، صفیحه من حجاره لطابق یخبز علیها، و فی الحدیث انه علیه السلام مر برجل یعالج طلمه لأصحابه فی سفر قد عرق فقال لایصیبه حرجهنم ابداً. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(طَ لَ مَ)
جمع واژۀ طالم. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پلمسه
تصویر پلمسه
مضطرب شدن و دست و پا گم کردن اضطراب، متهم ساختن، دروغ گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طلمسا
تصویر طلمسا
تاریکی، زمین بی نشانه، ابر نازک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طلمه
تصویر طلمه
کوماج گونه ای از نان نان پهن شده
فرهنگ لغت هوشیار