جدول جو
جدول جو

معنی طلعا - جستجوی لغت در جدول جو

طلعا
هراش (قی استفراغ)
تصویری از طلعا
تصویر طلعا
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طبعا
تصویر طبعا
به خودی خود
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از طلعت
تصویر طلعت
روی، چهره، صورت، سیما، گونه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طبعا
تصویر طبعا
به سرشت طبیعه بالطبع بطبع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طلبا
تصویر طلبا
جمع طلیب، جست و جو گران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طلاع
تصویر طلاع
پری، آفتابخور، آگاه شدن، آگاه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
جمع طلیق، رها گشتگان جمع طلیق از بندرها کردگان، جمع طلیق از بندرها کردگان
فرهنگ لغت هوشیار
دیدار، رخسار چهره، یک شکوفه خرما، گریبانه آرایش نیامی ریژباره (ریژ هوا و هوس)، تک پران زنی را گویند که گاه خود را به مردان بیگانه بنمایاند، همه دان آگاه از چند و چون زندگی دیگران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طلعت
تصویر طلعت
دیدار، روی، وجه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لطعا
تصویر لطعا
مونث الطع زن لاغر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طلعت
تصویر طلعت
((طَ عَ))
رؤیت کردن، رؤیت، روی، طلوع
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طبعا
تصویر طبعا
بالطبع، طبیعتاً
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طلا
تصویر طلا
(دخترانه)
طلا، فلزی زرد رنگ و نسبتاً نرم، زر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از طلا
تصویر طلا
تلا، زر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از طلع
تصویر طلع
اولین شکوفۀ درخت خرما
فرهنگ فارسی عمید
کتران (قطران) شرپون مالیدنی هر گونه که چون دارو به کاررود، دشنام، ریسمان که بدان پای بره بندند، داد مند (منصف)، سیکی سه یکی می پخته خون رایگان خون رایگان رفته، تلا واژه ای پارسی است که آن را چون تپیدن و تاس به طاء معرب نویسند (زیر واژه طاس) پارسی است و آن را به عربی ذهب خوانند طلا به معنی زر سرخ دراصل به تای قرشت به سبب اختلاط عرب و عجم به طای مطبقه نوشته اند (سراج) تازی است از طلا که طلی ممال آن است در فرهنگ عربی به فارسی لاروس طلا و طلی هیچ یک با آرش زر نیامده زر نوزاد آهو، هر چیز کوچک، بچه گاو و گوسفند، تن جانور هر چه آن را در مالند بر چیزی اندود، دوایی رقیق که بر عضو مالند، قطران، زر ذهب، جمع طلاجات (غلط)، یا زر طلا (طلی) زراندای مذهب مطلا کننده، زر خالص که برای اندود کردن، و طلا کردن، مس و چیزهای دیگر به کار رود، نوعی شراب غلیظ که به سیاهی زند می پخته. یا طلای دو بتی. اشرافیی که هر دو روی آن صورت داشته باشد، یا طلای سفید. فلزیست سفید رنگ شبیه به نقره و سنگین ترین فلزیست که در صنعت به کار می رود. وزن مخصوص آن 64، 21 و درجه گداز آن 1755 درجه سانتی - گراد است. خواص چکشخواری تورق و مفتول شدن، را بوجه اعلی داراست پلاتین. یا طلای سیاه. نفت. زر، زر سرخ
فرهنگ لغت هوشیار
شکوفه های خرما، گرده گرده گل ها و شکوفه ها، دید بانگاه جای بلند، کرانه، چغاله میوه و یا بر درختان در آغاز گوالش شکوفه گلهای نر و ماده خرما که هر یک به طور جداگانه در محفظه ای به نام اسپات پوشیده هستند اول بار خرما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لعا
تصویر لعا
آزمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طلا
تصویر طلا
((طَ))
زر، فلزیست زرد رنگ گران بها و کمیاب که بسیار شکل پذیر، چکش خوار و قابل تورق و مفتول شدن می باشد. در مجاورت آب و هوا نیز زنگ نمی زند، مجازاً گران بها، نایاب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طلا
تصویر طلا
زر، فلزی زرد رنگ، چکش خوار و گران بها که در ضرب سکه و ساختن جواهر به کار می رود
طلیٰ، ویژگی زر خالصی که برای زراندود کردن فلزات دیگر کاربرد داشت، ضماد، مرهم، اندودن قطران روغن یا دارو بر بدن
طلای سفید: در علم شیمی پلاتین
طلا کردن: مالیدن داروی مایع بر عضوی
فرهنگ فارسی عمید