آلودن به گل و لای سیاه. سیاه کردن. و منه الحدیث: کان فی جنازه فقال ایکم یأتی المدینه فلایدع فیها وثناً الا کسره و لا صوره الا طلخها، ای لطخها بالطین حتی یطمسها، تباه ساختن کتاب را. (منتهی الارب). ضایع کردن نبشته. (منتخب اللغات) ، آلودن پلیدی. خلیل گوید لطخ اعم است از طلخ. (منتهی الارب)
آلودن به گل و لای سیاه. سیاه کردن. و منه الحدیث: کان فی جنازه فقال ایکم یأتی المدینه فلایدع فیها وثناً الا کسره و لا صوره الا طلخها، ای لطخها بالطین حتی یطمسها، تباه ساختن کتاب را. (منتهی الارب). ضایع کردن نبشته. (منتخب اللغات) ، آلودن پلیدی. خلیل گوید لطخ اعم است از طلخ. (منتهی الارب)
ظاهراً موضعی بوده است نزدیک سرخس. این نام سه بار در تاریخ بیهقی آمده است و مصحح آن کتاب گوید: ’در کتابهای جغرافیا این نام نیامده و از محل نیز که تحقیق شد چیزی معلوم نگشت’
ظاهراً موضعی بوده است نزدیک سرخس. این نام سه بار در تاریخ بیهقی آمده است و مصحح آن کتاب گوید: ’در کتابهای جغرافیا این نام نیامده و از محل نیز که تحقیق شد چیزی معلوم نگشت’
یعضید. خس السلاطه. هندباء بری. کاسنی صحرائی: و اگر مقصود زدودن ریش باشد علف ایشان (علف آن جانوران که شیر آنان خورند) حاشا باید و حندقوقی و طلحشوق. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). طلخشقوق و طلخشوق هم گویند. حمزه گوید: طلخشوق را به نامهای مختلف تعریف کرده اند چون حواالبقر و خاروکاودن این جمله نامهاست و ابوالخیر او را طرشقوق گوید. ارجانی گوید: طلخشوق سرد و خشک است در یک درجه و خشکی او غالب است بر سردی او و شربت او مضرت زهرها را دفع کند و اگر بر موضع گزیدگی مار و کژدم نهاده شود درد را تسکین دهد و ضرر زهر دفع کند و سده های جگر و معده را بگشاید و این هر دو عضو را تقویت کند از اعضاء رئیسه. (ترجمه صیدنۀ ابوریحان). رجوع به طرخشقوق شود
یعضید. خس السلاطه. هندباء بری. کاسنی صحرائی: و اگر مقصود زدودن ریش باشد علف ایشان (علف آن جانوران که شیر آنان خورند) حاشا باید و حندقوقی و طلحشوق. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). طلخشقوق و طلخشوق هم گویند. حمزه گوید: طلخشوق را به نامهای مختلف تعریف کرده اند چون حواالبقر و خاروکاودن این جمله نامهاست و ابوالخیر او را طرشقوق گوید. ارجانی گوید: طلخشوق سرد و خشک است در یک درجه و خشکی او غالب است بر سردی او و شربت او مضرت زهرها را دفع کند و اگر بر موضع گزیدگی مار و کژدم نهاده شود درد را تسکین دهد و ضرر زهر دفع کند و سده های جگر و معده را بگشاید و این هر دو عضو را تقویت کند از اعضاء رئیسه. (ترجمه صیدنۀ ابوریحان). رجوع به طرخشقوق شود