معنی طلابر - جستجوی لغت در جدول جو

طلابر

لغت نامه دهخدا

طالب ها، طلب کننده ها، جوینده ها، خواهنده ها، خواهان ها، محصل ها، دانش آموز ها، جمع واژۀ طالب

(خَ بَ)

تازیانی که در درب خانه پادشاهان و سلاطین مرسوم خوار باشند. (ناظم الاطباء). بزبان گیلان مردمی را گویند از عرب که در خانه پادشاهان وسلاطین مرسوم خوار باشند. (برهان قاطع) (آنندراج)

لغت نامه دهخدا

طلابن

(طَ)

نام یکی از دیه های تنکابن. (سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 106)

لغت نامه دهخدا

گلابر

(گْلا / گِ بِ)

را اول. تاریخ نویس منسوب به بورگنی، در اکسر متولد شده و در سال 1050 میلادی وفات یافته است

لغت نامه دهخدا

طلاب

(طُلْ لا)

جمع واژۀ طالب. (منتهی الارب)

لغت نامه دهخدا

طلاب

(حَ)

مطالبه. خواستن حق خود را از کسی. بازجست کردن. (منتهی الارب). درخواستن چیزی

لغت نامه دهخدا

لابر

نام نوعی ماهی

لغت نامه دهخدا

لابر

سن بنویی، مولد آمت، (پادکاله)، (1783-1748) ذکران وی 16 آوریل است

لغت نامه دهخدا

طلاب

جمع طالب، جویندگان خواهندگان باز جست باز خواست بیشخواه خواستن حق خود را از کسی مطالبه باز جست کردن، جمع طالب خواهندگان، طالب علمان محصلان علوم قدیمه. مطالبه، خواستن حق خود را از کسی جمع طالب و طلبه

فرهنگ لغت هوشیار