جدول جو
جدول جو

معنی طفطار - جستجوی لغت در جدول جو

طفطار
(طِ)
سوسمار کلان سال بدسرشت بدخلقت. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از افطار
تصویر افطار
باز کردن روزه با خوردن غذا، روزه گشادن، روزه شکستن، کنایه از وقت روزه گشادن، کنایه از افطاری
فرهنگ فارسی عمید
(اِثْ)
روزه گشادن و روزه گشایانیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). روزه شکستن و روزه گشادن. و با لفظ کردن مستعمل است. (آنندراج) (غیاث اللغات). روزه گشادن. (المصادر). روزه بگشادن. (تاج المصادر بیهقی). باز کردن و گشودن روزه را. ناهار شکستن روزه دار. (یادداشت مؤلف). افطار (فقه) بجای آوردن وی که روزه را می شکند. (بلغت مضطر) :
اشک چشمم در دهان افتد گه افطار از آنک
جز به آب گرم پستی نگذرد از نای من.
خاقانی.
که سلطان از این روزه آیا چه خواست
که افطار او عید طفلان ماست.
سعدی.
- وقت افطار، زمان روزه گشادن. آنوقت که در شرع بتوان روزه گشودن. و آن غروب است. میان اهل سنت و شیعه خلاف است در اینکه غروب، استتار قرص خورشید است یا زوال حمرۀ مشرقیه از بالای سر. مشهور میان اهل سنت قول اول و مشهور میان شیعه قول اخیر است.
- امثال:
یکسال روزه بگیر آخرش با فضله افطار بکن.
لغت نامه دهخدا
(طَ)
به عربی اطراف شجر است. (فهرست مخزن الادویه). ظاهراً مصحف طفطاف است
لغت نامه دهخدا
(طَ)
کرانۀ جوی و جانب آن، اطراف وکرانه های درخت. (منتهی الارب). کرانه های درخت. (منتخب اللغات) ، نبات نازک. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(ضِ)
سوسمار کلان سال بدسرشت بدخلقت. (منتهی الارب). ضب هرم است که بفارسی سوسمار پیر نامند. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(فُ)
شمشیر که در آن کفتگی باشد و نبرد چیزی را. (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از افطار
تصویر افطار
روزه گشادن، روزه شکستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طفطاف
تصویر طفطاف
لبه سست، شاخه نازک ترکه، کناره جو آبکنار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فطار
تصویر فطار
شمشیر کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افطار
تصویر افطار
((اِ))
روزه شکستن، روزه گشایی
فرهنگ فارسی معین