جدول جو
جدول جو

معنی طفحی - جستجوی لغت در جدول جو

طفحی
(طَ حا)
تأنیث طفحان: قصعهٌ طفحی، خنور لبریز. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طفلی
تصویر طفلی
طفلک، کودکی، خردسالی
فرهنگ فارسی عمید
(طَ)
موضعی است که در شعرملیح هذلی آمده است. (معجم البلدان چ مصر ج 6 ص 31)
لغت نامه دهخدا
(طُ فا)
جمع واژۀ طفیه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
پر و لبالب گردیدن آوند و پر کردن آن (لازم و متعدی). (منتهی الارب). سرریز شدن. لبریز شدن. لبالب و پر شدن ظرف. (منتخب اللغات) ، پر شدن از شراب، بر تمامی ایام بچه آوردن زن، برداشتن باد پنبه را و بردن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(طَ لی ی / طَ فَ لی ی)
منسوب به طفل یا طفل به معنی خاک رس مخصوص. رجوع به دزی ج 2 ص 49 شود
لغت نامه دهخدا
(طِ)
درخت مقل است. (تحفۀ حکیم مؤمن). درخت مقل است که دوم نامند. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(طِ)
کودکی
لغت نامه دهخدا
(طَ حی ی)
ابواسحاق طلحه بن عبیدالله بن محمد بن اسماعیل بصری. ندیم موفق خلیفۀ عباسی. متوفی بسال 271 ه. ق. و کتاب المتیمین و کتاب جواهر الاخبار از اوست
لغت نامه دهخدا
(طَ حی ی)
منسوب به طلحه بن عبیداﷲ مشهور. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(طَ حی ی)
نام قسمی کاغذ. (ابن الندیم). نام قسمی کاغذ در قدیم منسوب به طلحه بن طاهر دومین امیر از امرای طاهری
لغت نامه دهخدا
گروه بزرگ، گسترده، بالا برآمده، آنچه پر کند هر چیز را، درازکشیده، یقال: ضربه ضربه طحا منها، ای امتدّ، (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(حَ جَ مَ)
لغتی است در طحو. رجوع به طحو شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از طفی
تصویر طفی
جمع طفیه، بنگرید به طفیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طفلی
تصویر طفلی
کودکی بچگی طفولیت، زمان کودکی
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به طلحه، قسمی کاغذ منسوب به طلحه بن طاهر دومین امیر از امرای طاهری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طاحی
تصویر طاحی
گسترده، بالا بر آمده، گروه بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار