جدول جو
جدول جو

معنی طفحان - جستجوی لغت در جدول جو

طفحان
(طَ)
اناء طفحان، خنور لبریز. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
طفحان
خنور لبریز لبالب
تصویری از طفحان
تصویر طفحان
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طرحان
تصویر طرحان
(پسرانه)
نام بخش کوهدشت در شهرستان خرم آباد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از طحان
تصویر طحان
آسیابان، آردفروش
فرهنگ فارسی عمید
(طَحْ حا)
بنابر گفتۀ سمعانی جمعی از مشاهیر و افاضل رجال به نام طحان معروف به وده اند و بدین اسم نسبت داده میشده اند. (انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
لفح. سوختن آتش و گرما و سموم. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(طَحْ حا)
آسیابان. (منتهی الارب) (آنندراج). آسیاگر، المنبسط من الارض. (اقرب الموارد). زمین خوار و هموار
لغت نامه دهخدا
(طَفْ فا)
اناء طفان، پیمانۀ برتر از لبهاپر شده. (منتهی الارب) ، کوز طفان، کوزۀ کهنه. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(غُ ضَ)
نفح. نفاح. نفوح. (متن اللغه) (المنجد). رجوع به نفح شود
لغت نامه دهخدا
(طَ مَ)
نام مردی. صاحب عیون الاخبار درباره وی آرد: طمحان نزد قومی رفت که نزد آنان رنجوری بازمیگشت. طمحان آن قوم را بدین امر تسلیت گفت. گفتند وی نمرده است، طمحان بازگشت و چند بار تکرار کرد: انشأاﷲ میمیرد. (از عیون الاخبار ج 2 ص 52)
لغت نامه دهخدا
(طَ)
موضعی است نزدیک ضیمره. (منتهی الارب). محلی است در ارض جبل و بین آن و صیمره پلی بس شگفت آور و دو برابر پل حلوان است. (معجم البلدان). موضعی نزدیک صیمره به نواحی بصره، نام محلی در 80000متری خرم آباد
لغت نامه دهخدا
(طَ)
به عربی اطراف شجر است. (فهرست مخزن الادویه). ظاهراً مصحف طفطاف است
لغت نامه دهخدا
(حَ کَ لَ)
در کاری کردن ایستادن. طفق. (تاج المصادر)
لغت نامه دهخدا
(طِ لَ)
نام کوهی است به تغزغز که در پیش آن قصبۀ جنیانجکث مستقر تغزغز است و از پس آن کوزارک، جملکت، بنجیکث، بارلغ، جامغر. (حدود العالم)
لغت نامه دهخدا
(طَفْ)
وادی طفوان، مغارۀ طفوۀ راثق را گویند. (نزهه القلوب ص 169)
لغت نامه دهخدا
تصویری از طحان
تصویر طحان
آسیابان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طحان
تصویر طحان
((طَ حّ))
آسیابان
فرهنگ فارسی معین