- طغام
- اشخاص فرومایه، اوباش
معنی طغام - جستجوی لغت در جدول جو
- طغام
- ناکس و فرومایه از مردم، فرومایگان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ناکس فرومایه، هیچکاره (در فرهنگ فارسی معین طغام رمن طغامه دانسته شده طغامه یکان واحد طغام است و این دو واژه هیچیک رمن جمع ندارد) مرد رذل سفله جمع طغام
گلو درد
خاک ریگدار خاک، خاک نرم، ریگ آمیخته بخاک
درمنه درمنه سپید از گیاهان شادزد گونه خار است جاورد
هر چیز خوردنی، خوراک، خوراکی
خاک، خاک نرم، ریگ آمیخته با خاک
نفام، تیره رنگ، سیه فام، زشت و زبون، ناخوش
طاغی ها، سرکش ها، طغیان کننده ها، گردنکش ها، جمع واژۀ طاغی
طاق بودن مفرد بودن مقابل جفتی
نام ترکی، کاهیده طغیان سرکشی شاهباز شاهین، نامی از نامهای ترکی. توضیح طوغان
نادرست نویسی تغار تغار
طاق بودن مفرد بودن مقابل جفتی، جمع طاغی، سرکشان
خوردنی، آشامیدنی، خوراک، غذا
فراوان بسیار
شاهدانه از گیاهان
بوسه دادن
پارسی است لگام خیو شتر لگام لجام: و همان ساعت آواز لغام و جرس اشتران بر آمد
زشت و ناخوش: چون صورت و کار دیو را دیدی بگذار طریقت نغامش را. (ناصر خسرو. 23)، تیره رنگ سیه فام. نغام گردیدن (گشتن)، زشت و ناخوش شدن، تیره رنگ شدن سیه فام شدن: بخیزد یکی تند گرد از میان که روی اندران گرد گردد نغام. (دقیقی. لفا. اق. 337)
بیابانی
غول، غول بیابانی
لگام، دهانۀ اسب