جدول جو
جدول جو

معنی طریقوقن - جستجوی لغت در جدول جو

طریقوقن
(طَ قُ)
طریققن. زعرور است. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به طروقوقون و مادۀ ذیل شود
لغت نامه دهخدا
طریقوقن
یونانی تازی گشته زعرور: بنگرید به زعرور کالنج گیاه
تصویری از طریقوقن
تصویر طریقوقن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سَ)
لغتی است سریانی و به معنی شنجرف سوخته است. یعنی شنجرف عملی که آن را از سیماب سازند نه آنکه از کان برآورند. (برهان) (آنندراج). اسریقون است و آن زنجفر سوخته است. (اختیارات بدیعی)
لغت نامه دهخدا
(طَرْ رَ نَ)
دهی جزء دهستان سیاه رود بخش افجۀشهرستان تهران، در 16000گزی جنوب گلندوک و در 6000گزی جنوب راه شوسۀ دماوند-طهران. کوهستان کنار رود جاجرود، سردسیر، با 71 تن سکنه، آب آن از رودخانه و محصول آنجا غلات، بنشن و قلمستان. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(طَ)
زعرور است. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به طروقوقون و طریققن و طریقوقن شود
لغت نامه دهخدا
(طَ)
گیاهی است مانند خرفه دارای گل سپید و برگهائی که از میان آنها شاخه هائی منشعب میشود و این شاخه ها بیش از یک سال دوام نمی یابد، هرگاه آن را بمالند رطوبت لزجی از آن پدید می آید. در دوم گرم و در سوم خشک است. طلای آن بهق و برص و نشانه های زخم را سودمند بود و آن را در داخل بکار نبرند زیراسبب قرحه میشود و بیش از نیم روز معتدل آن را طلا نمیکنند، آنگاه ضماد آرد جو بکار میبرند. (از تذکرۀ داود ضریر انطاکی). رجوع به طلیفیون و طیلافیون شود
لغت نامه دهخدا
(طَ شَ)
هندبای بری بود. (اختیارات بدیعی). کاسنی بری و یقال طرخشقوق، هو الهندباء البری مبرد، مفتح، عصاریه ینفع من الاستسقاء جداً و یفتح سددالکبد و یقاوم السموم خصوصاً الزنبور. (بحر الجواهر). و رجوع به طرخشفوق و طرخشقوس و طرخشقوق و طرخشقون شود
لغت نامه دهخدا
(طَ)
شفنین است. (اختیارات بدیعی). به یونانی خوذرومی است. (فهرست مخزن الادویه). قمری. بوتیمار. مالک الحزین. غمخورک. یمام. رجوع به طریغون شود. مصحف آن طریفون است
لغت نامه دهخدا
(طَ قُ قُ)
ذوثلاث حبات. مسبیلس. زعرور. ارونیا. ذوثلاث نویات. رجوع به طریقوقن و طریقوقون و طروقوقون شود
لغت نامه دهخدا
(طُ)
به یونانی گلی است که آن را بستان افروز و تاج خروس گویند. (برهان) (آنندراج). برطانیقی است. (اختیارات بدیعی) (تحفۀ حکیم مؤمن). برطانیقس است وبعضی بستان افروز دانسته اند. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
خسک است. (فهرست مخزن الادویه) (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
رجوع به طروفوقون شود
لغت نامه دهخدا
(طُ)
طریقوقن گویند. و سیلقون قاونیا نیز گویند. و آن زعرور است. (اختیارات بدیعی). به لغت یونانی میوه ای است صحرائی که آن را به عربی زعرور و در خراسان علف شیران گویند و آن را طریقوقن هم خوانده اند و بعضی گویند زعرور هم یونانی است. (برهان) (آنندراج). این کلمه مصحف طریکوکوس یونانی است. رجوع به طریقوقن و طریقوقون شود
لغت نامه دهخدا
(طَ)
به یونانی نام مرغی است که آن را بوتیمار گویند و به این معنی بجای غین قاف هم به نظر آمده است. (برهان) (آنندراج). شفنین بری است. (تحفۀ حکیم مؤمن). بوتیمار است که به هندی بگله و کبوت نامند و به عربی یمام و شفنین نیز گویند. (فهرست مخزن الادویه). غمخورک
لغت نامه دهخدا
(طَ)
فوهالضبع. (فهرست مخزن الادویه) ، شفنین. (تذکرۀ انطاکی). به این معنی مفرد طریقون است. رجوع به طریقون شود
لغت نامه دهخدا
(طَ)
گیاهی است. مستوفی گوید:گلش مانند معصفر است، پخته بر افعی گزیده نهند، درد ساکن کند و زهر برآورد. نزهه القلوب خطی در تحت عنوان ’الادویه’ گوید قرطم بری است. رجوع به طریفان شود
لغت نامه دهخدا
چوب دار نوند که پیش پیش فرمانروایان دود و مردم را از میان راه به سویی نهیب دهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طروقون
تصویر طروقون
یونانی بستان افروز تاج خروس از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سریقون
تصویر سریقون
یونانی شنگرف سوخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طروقوقون
تصویر طروقوقون
بنگرید به طریقوقن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طریقون
تصویر طریقون
قمری: تلخوم از پرندگان قمری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زریقون
تصویر زریقون
شنجرف مصنوعی سریقون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طریقون
تصویر طریقون
((طَ))
قمری
فرهنگ فارسی معین